فیلم و سریالنقد فیلم و سریال

It: Welcome to Derry روایتی ارزشمند و واقعا هولناک از خاستگاه پنی‌وایز: نقد سریال

بر اساس رمان نمادین استیون کینگ در سال ۱۹۸۶ و به‌عنوان پیش‌درآمدی بر فیلم‌های It (۲۰۱۷ و ۲۰۱۹)، سریال جدید HBO با نام «It: Welcome to Derry» که به‌دست اندی موشیتی، باربارا موشیتی و جیسون فوکس خلق شده، یک وحشت روان‌شناختی پیچیده است که تاریخ، نیروهای ماورایی، روابط نژادی و ترس شدید را درهم می‌تند. این مجموعه داستانی استادانه و لرزه‌افکن از ریشه‌های هیولای معروف، دلقک پنی‌وایز (با بازی بی‌نقص بیل اسکارسگارد) است. هرچند ماجرا در گذشته می‌گذرد، اما مضامین آن در دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری طنین‌انداز است.

بررسی سریال It: Welcome to Derry

آغاز وحشت

داستان در ژانویه‌ی برفی سال ۱۹۶۲ در شهر خیالی دری، ایالت مِین آغاز می‌شود. پسربچه‌ای ۱۲ ساله (مایلز اک‌هارت) که از خانه‌ای آزاردهنده گریخته و از سینما به‌دلیل نپرداختن بلیت بیرون رانده شده، در حالی که پستانک حمایتی‌اش را محکم می‌مکد، تلاش می‌کند با گرفتن خودرو از شهر بگریزد. اما وقتی زوجی ظاهراً عادی او را سوار می‌کنند، به‌زودی درمی‌یابد که چیزی عمیقاً شوم در کمین است…

چند ماه بعد، سرگرد نیروی هوایی آمریکا لروی هنلون (ژووان آدپو) برای مأموریتی تازه به دری منتقل می‌شود. او چشم‌به‌راه آمدن همسرش شارلوت (تیلور پیج) و پسر ۱۲ ساله‌اش ویل (بلیک جیمز) است تا در خانه جدیدشان ساکن شوند. اما همکارانش با او گرم نمی‌گیرند — نژادپرستی مسئله‌ای تازه برای او نیست، ولی عجایب پایگاه هوایی دری چیز دیگری است: مناطق ممنوعه‌ای که با زمین‌های مقدس بومیان هم‌پوشانی دارد، و یک هم‌قطار سیاه‌پوست به‌نام دیک هالوران (کریس چاک) که به‌شکلی مرموز به ژنرال ارشد (جیمز رمار) دسترسی نامحدود دارد.

نوجوانان در برابر تاریکی

در دبیرستان دری، لیلی (کلارا استک) پس از مدتی اقامت در تیمارستان «جونیپر هیل» بازمی‌گردد. او تقریباً به‌اندازه همکلاسی سیاه‌پوستش رانی (آماندا کریستین) طرد شده است؛ پدری که مسئول نمایش فیلم‌هاست، به ناحق متهم به ربودن همان پسربچه چهار ماه پیش شده. لیلی که می‌خواهد زندگی عادی‌اش را پس بگیرد، با رانی و دوستانشان فیل و تدی متحد می‌شود تا حقیقت آن شب زمستانی را کشف کنند — و به‌زودی ویل و ریچ هم به آن‌ها می‌پیوندند، تا گروهی ماجراجو در برابر وحشت‌های ماورایی شکل گیرد.

بازی‌های درخشان و عمق روانی

بازی بازیگران نوجوان بی‌نظیر است. همان‌طور که در رمان و فیلم‌ها دیدیم، جوهره‌ی «It» درباره‌ی چگونگی نفوذ و دگرگونی شر در روح کودکان است. بازی استک در نقش لیلی به‌ویژه درخشان است: دختری که هنوز از فقدان پدرش زخم خورده، اما مصمم است دوستانش را از رنج مشابه نجات دهد.

بازتاب جامعه در آینه‌ی ترس

در پس‌زمینه‌ی دوران جنگ سرد، هشت قسمت سریال (که پنج قسمت نخست برای منتقدان نمایش داده شده) پر از حس بی‌قراری و بازتاب‌های تلخ امروز است. سیاه‌پوستان و بومیان دری با اکراه تحمل می‌شوند، در حالی که اخبار تلویزیونی از خشونت علیه معترضان در جنوب آمریکا حکایت دارد. سریال هوشمندانه کلیشه‌ی «سیاه‌پوست جادویی» را وارونه می‌کند تا نشان دهد بار اصلاح جهان شکسته نباید همیشه بر دوش قربانیان باشد. همچنین، ناتوانی بزرگسالان در درک درد و ترس کودکان تا زمانی که خودشان با آن روبه‌رو شوند، به‌زیبایی به تصویر کشیده می‌شود.

نتیجه‌گیری

در حالی‌که «بی‌گناهی کودکی» همچنان هسته‌ی مرکزی داستان است، سریال پا را فراتر می‌گذارد و به زخم‌های تاریخی جامعه‌ی آمریکا می‌پردازد . از آزار، نژادپرستی، تروماهای روانی، تجاوز به اراضی بومیان، و نظامی‌گری گرفته تا خودِ ترسِ انسان از خویشتن. در پایان، «It: Welcome to Derry» نه‌تنها پیش‌درآمدی شایسته برای اسطوره‌ی پنی‌وایز است، بلکه آینه‌ای است رو‌به‌روی جامعه که نشان می‌دهد هیولاهای واقعی، گاه خودِ ما هستیم.

Solid Snake

سالید اسنیک (Solid Snake) شخصیت اصلی و یکی از مهم‌ترین قهرمان‌های مجموعه بازی‌های Metal Gear است که توسط هیدئو کوجیما خلق شد. او یک سرباز افسانه‌ای و مامور عملیات مخفی است که در بیشتر بازی‌ها وظیفه دارد وارد پایگاه‌های دشمن شود، سلاح‌های هسته‌ای یا ماشین‌های جنگی غول‌پیکر به نام Metal Gear را نابود کند و جلوی تهدیدهای جهانی را بگیرد. چند نکته مهم درباره‌ سالید اسنیک: نام واقعی‌: دیوید (David) سازنده‌: کلون ژنتیکی بیگ باس (Big Boss)، یکی از بزرگ‌ترین سربازان تاریخ در داستان بازی. ویژگی‌ها: مهارت فوق‌العاده در مخفی‌کاری، تیراندازی، بقا و استفاده از تجهیزات. شخصیت: کم‌حرف، خونسرد، ولی بسیار هوشمند و با اراده. اولین حضور: بازی Metal Gear (سال 1987) معروف‌ترین حضور: Metal Gear Solid (سال 1998 به بعد) که باعث شهرت جهانی او شد. اگر بخواهیم ساده بگوییم، سالید اسنیک ترکیبی از جیمز باند، رامبو و یک نینجای مدرن است. با این تفاوت که همیشه در سایه حرکت می‌کند و کارش نجات جهان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا