نقد فیلم Ballerina ؛ حضور درخشان آنا د آرماس

با نقد فیلم Ballerina همراه باشید. در ابتدای فیلم Ballerina، نخستین اسپینآف سینمایی مجموعه John Wick، به صحنهای از فیلم John Wick: Chapter 3 – Parabellum محصول ۲۰۱۹ فلشبک میزنیم؛ جایی که مدیر گروه آدمکشهای روسکا روما (با بازی آنجلیکا هیوستن) با جان ویک (با بازی کیانو ریوز) دیدار میکند.
در این مقطع از داستان، پیشتر دیدهایم که ویک راه خود را با کشتن بیشمار دشمن و عبور از موقعیتهای غیرممکن باز کرده، پس تعجبی ندارد که مدیر گروه با طعنه میگوید: «همه اینها برای چی؟ فقط به خاطر یه توله سگ؟»
در طول بیش از یک دهه، مجموعه John Wick شامل چهار فیلم اصلی، اسپینآف تلویزیونی The Continental و حالا نخستین اسپینآف سینمایی یعنی Ballerina شده است؛ با پروژههای دیگری که در راهاند. حالا، پس از گذشت یک دهه، شاید فراموش کرده باشیم که همه چیز فقط با مردی آغاز شد که به خاطر کشته شدن سگش خشمگین شده بود.
نقد فیلم Ballerina
با گسترش این مجموعه، روایت آن پیچیدهتر شده؛ به شکلی که هم سرگرمکننده و احمقانه است و هم جالب، چرا که دنیایی را میسازد که در آن تقریبا هر نفر دوم یک آدمکش به نظر میرسد. داستانی که روزی صرفا قصه یک انتقام ساده بود، حالا به امپراتوری جهانی از گروههای مختلف قاتلان حرفهای، پناهگاههای زیرزمینی و اقتصادی مبتنی بر سکههای طلای واحد برای هر کالا یا خدمت تبدیل شده است.
در نقد فیلم Ballerina باید بگوییم که بیشتر از هر داستان دیگری در این سری Ballerina گاهی در جزئیات این جهان گم میشود؛ چرا که شخصیت اصلی فیلم عضوی از یکی از همین گروههای قاتل است و گذشته شخصیت ایو (با بازی آنا د آرماس) بیش از حد توضیح داده میشود.
اما وقتی Ballerina به همان چیزی تکیه میکند که همیشه سری John Wick را جذاب کرده بود؛ مبارزات اغراقآمیز و صحنههای اکشن لذتبخش و دیوانهوار، این اسپینآف به اثری شایسته در دنیای John Wick تبدیل میشود. حالا به نقد فیلم Ballerina میپردازیم.
نقد فیلم Ballerina ؛ داستان Ballerina درباره چیست؟

در ابتدای نقد فیلم Ballerina باید کمی به داستان اشاره کنیم. ما برای اولینبار با شخصیت ایو در دوران کودکیاش آشنا میشویم؛ دختربچهای با بازی ویکتوریا کومته که شاهد قتل پدرش به دست مردی به نام صدراعظم (با بازی گابریل برن) است.
ایو که جایی برای رفتن ندارد، توسط وینستون اسکات (با بازی ایان مکشین) نزد “خانواده پدریاش” یعنی گروه آدمکشهای روسکا روما برده میشود.
دوازده سال بعد، ایو (اینبار با بازی آنا د آرماس) خود به یک آدمکش حرفهای و قدرتمند تبدیل شده که میخواهد انتقام پدرش را از مردی که سالها پیش او را کشت بگیرد. در این مسیر، ایو مجبور است از زیر سایه روسکا روما خارج شود، با موجی از دشمنان روبهرو شود، و حتی با بابا یاگا، یعنی جان ویک بدنام، رودررو گردد.
در جریان آموزشهای ایو میبینیم که او جثه کوچکتری دارد و شاید در نگاه اول تهدیدکننده به نظر نرسد، اما به او میگویند که باید تقلب کند و حتی «مثل یک دختر بجنگد».
در نقد فیلم Ballerina باید به این موضوع اشاره کنیم که برخلاف فیلمهای اصلی John Wick که بیشتر به تیراندازیهای بیپایان با لباسهای ضدگلوله متکی بودند، در Ballerina ایو باید با استفاده از محیط اطراف و تاکتیکهای هوشمندانه، برتری خود را در مبارزات به دست آورد.
در تمرینهایش به او یاد میدهند که روبهرو شدن مستقیم با دشمنان بزرگتر نتیجهای جز شکست ندارد؛ اما اگر طبق قواعد خودش بجنگد و نقطهضعفهای دشمن را پیدا کند، میتواند هر کسی را شکست دهد.
حتی اگر این به معنی ضربه زدن به نقاط حساس، استفاده از تبر یخی یا پرتاب تعداد زیادی نارنجک باشد؛ ایو این کارها را برای زنده ماندن انجام خواهد داد.
«Ballerina» حاصل نگاه سه فیلمساز است

در ادامه نقد فیلم Ballerina باید به یک موضوع کلیدی اشاره کنیم. برای درک اینکه چه بخشهایی از فیلم Ballerina خوب کار کردهاند و کدام بخشها نه، باید نگاهی به پشت صحنه و روند تولید این فیلم انداخت.
فیلمنامه این اثر را شِی هتن (نویسنده فیلمهایی چون Army of the Dead و Rebel Moon) نوشته؛ آن هم در قالب یک فیلمنامه آزاد که در ابتدا هیچ ارتباطی با دنیای John Wick نداشت.
در واقع، این فیلمنامه در اصل یک برداشت طنزآمیز از فیلمهای اکشن بود که با کلیشههای این ژانر بازی میکرد. اما هتن پس از نوشتن فیلمهای John Wick: Chapter 3 – Parabellum و John Wick: Chapter 4 (که داستان Ballerina میان این دو فیلم رخ میدهد) تصمیم گرفت این متن را به یک اسپینآف رسمی در دنیای جان ویک تبدیل کند.
در مجموع، این تغییر مسیر نتیجه داده است.
هتن با فیلمهای قبلیاش در مجموعه John Wick و حالا با Ballerina، مقداری شوخطبعی و اغراق دلپذیر به این جهان و ماجراهایش آورده، بیآنکه از اهمیت و خطرات داستان بکاهد.
با این حال، Ballerina بیش از حد درگیر توضیح و روایت پیشزمینه شده است؛ بهطوری که شاید بتوان گفت حجم اطلاعات داستانی این فیلم از مجموع چهار فیلم اصلی John Wick هم بیشتر است. بهخصوص در پرده اول، فیلم مملو از گفتگوهایی درباره گروههای مختلف، روابط خانوادگی و جزئیات درونی این سازمانهاست. حتی در پرده سوم هم ناگهان اطلاعات تازهای از دنیای داستان به مخاطب داده میشود که ضرورتی ندارد.
با توجه به حجم بالای روایت در این فیلم، راحت میشود فراموش کرد که این مجموعه همیشه بر اساس داستانی ساده و سرراست بنا شده بود.
و هرچند دیدن کیانو ریوز در نقش جان ویک همیشه لذتبخش است، حضور او در این فیلم برای مرتبط کردن داستان با دنیای John Wick بیش از حد زورکی به نظر میرسد. مسلماً فیلم بدون این ارتباط فروش و توجه کمتری پیدا میکرد، اما نحوه وارد کردن ریوز به قصه، اغلب خندهدار و غیرطبیعی است.
او بخش مهمی از روایت فیلم هم نیست و همین موضوع، حضور ناگهانیاش را عجیبتر میکند. شاید وقت آن رسیده باشد که این مجموعه، قهرمان اصلی خود را برای مدتی کنار بگذارد.
در این قسمت از نقد فیلم Ballerina باید به کارگردانی اشاره کنیم. همچنین نمیتوان از این واقعیت چشم پوشی کرد که Ballerina در عمل دو کارگردان داشته است. در تیتراژ رسمی فیلم، نام لن وایزمن دیده میشود؛ فیلمسازی که بیشتر به خاطر کارگردانی آثاری مثل Underworld، Live Free or Die Hard و بازسازی سال ۲۰۱۲ فیلم Total Recall شناخته میشود.
در بسیاری از این فیلمها، صحنههای اکشن معمولا سنگین، شلوغ و فاقد ضربه و تاثیر واقعی هستند. با توجه به اینکه فیلمهای John Wick همیشه اجازه میدادند مخاطب هر ضربه و شلیک را کاملا حس کند.
انتخاب وایزمن برای کارگردانی این اسپینآف کمی عجیب به نظر میرسد و این نکته گاهی در بخشهایی از Ballerina حس میشود؛ مخصوصا در پرده اول، زمانی که فیلم زیر بار توضیحات بیش از حد داستانی قرار گرفته و مبارزات استاندارد و کمرمقی دارد که خیلی زود از ذهن پاک میشوند. برای نمونه، در یکی از صحنههای ابتدایی، ایو با تبر یخی باید با مردی مبارزه کند، اما این صحنه بیجان و فاقد حس خطر واقعی است. چیزی که فیلم بهشدت به آن نیاز داشت.
با این حال، پس از پایان فیلمبرداری اصلی، چندین ماه فیلمبرداری تکمیلی به کارگردانی چاد استاهلسکی سازنده چهار فیلم نخست John Wick انجام شد. هرچند بهطور دقیق مشخص نیست کدام بخشها را وایزمن ساخته و کدام را استاهلسکی، اما تفاوت کیفی در صحنههای اکشن به وضوح قابل مشاهده است.
با توجه به آثار پیشین این دو کارگردان، سبک آنها کاملا متفاوت است. فیلمهای وایزمن بیشتر شبیه آثاریاند که ممکن است یک ظهر شنبه بهطور تصادفی حین عوض کردن کانال ببینید؛ سرگرمکننده، گاه بیهدف و مناسب برای تماشای گذرا. در مقابل، استاهلسکی تاکید زیادی بر این دارد که مخاطب وزن هر مبارزه را حس کند و همیشه روی لبه صندلی بنشیند.
اگرچه دقیق نمیدانیم چه کسی مسئول چه صحنهای بوده، اما پرده اول با صحنههای اکشن بیروح و بههمریختهاش کاملا به سبک وایزمن شبیه است. درحالیکه هرچه فیلم جلوتر میرود، صحنههای مبارزه بیشتر یادآور کارهای گذشته استاهلسکی میشوند.
زمانی که «Ballerina» در اکشن موفق میشود، به یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهای تابستان تبدیل میشود

در اینجای نقد فیلم Ballerina باید بگوییم که ستاره اصلی فیلم فوق العاده ظاهر میشود. اما وقتی که Ballerina بهدرستی روی دور میافتد، تماشای آن تبدیل به یک لذت کامل میشود. همانطور که پیشتر گفته شد، ایو مجبور است با زیرکی یا با نیرویی کاملا بیپرده وارد مبارزات شود و دقیقا در همین لحظات است که فیلم جان میگیرد.
در بهترین حالتش، Ballerina به بخشهای اغراقآمیز و دیوانهوار فیلمنامه اولیه هتن تکیه میکند و با ماهیت عجیب و غریب اینگونه فیلمها بازی میکند. در یکی از صحنههای هوشمندانه، ایو را میبینیم که پس از پایان یک مبارزه، در حالی که از میان اجساد رد میشود، اسلحههای پراکنده را جمع میکند و صحنه را ترک میکند. اما درست وقتی که به نظر میرسد صحنه تمام شده، ناگهان زنجیرهای از اتفاقات تازه آغاز میشود.
درست مانند فیلمهای John Wick، این اسپینآف زمانی بهترین است که راههای خلاقانهای برای پیش بردن نبردها پیدا میکند. در یکی از سکانسها، ایو مقدار زیادی نارنجک به دست میآورد و طبیعتا در هر فرصت ممکن از آنها استفاده میکند که منجر به برخی از خونینترین و خشنترین مرگهایی میشود که تاکنون در این مجموعه دیدهایم.
حتی با یک تکه چسب نواری میتوان یک اسلحه و یک چاقو را به هم متصل کرد تا سلاحی مرگبار ساخته شود. بشقاب، کفش اسکیت روی یخ، حتی دو پرتابکننده شعله هم به ابزار کشتار تبدیل میشوند. همهچیز در Ballerina میتواند به سلاح بدل شود و همین نکته، دلیل اصلی جذابیت این فیلم است.
بهویژه در پرده سوم، فیلم کاملا افسار گسیخته میشود و بیهیچ محدودیتی وارد دنیای دیوانهوار خودش میشود؛ دنیایی که با اغراقهای خندهدار و غافلگیرکننده در میانه مبارزات، به اوج لذتبخشی میرسد.
آنا د آرماس جایگزینی شایسته برای جان ویک است

در این فیلم، آنا د آرماس با بازی در نقش ایو واقعا درخشیده و نشان میدهد که چقدر در فیلمهای اکشن توانمند است. از زمان حضور کوتاه اما فراموشنشدنیاش در فیلم No Time to Die در سال ۲۰۲۱ تاکنون، این بهترین نمایش او در این سبک به شمار میرود.
وقتی برای اولین بار نسخهای از ایو را میبینیم که او بازی میکند، مشغول تمرین پیروئِت در گروه روسکا روما است و تا زمانی که حرکتش کامل نشود، دست نمیکشد؛ حتی اگر رد خون روی صحنه بهجا بگذارد. این صحنه تصویری کامل از اراده و سرسختی ایو است که حاضر است هر مانعی را کنار بزند.
همچنین د آرماس در سکانسهای مبارزه، تمام توانش را به کار میگیرد. مبارزات او همانقدر خشن و سهمگیناند که در دنیای جان ویک انتظار داریم، با این تفاوت که در سبک مبارزه او نوعی کیفیت بداهه و دستساز دیده میشود.
این درگیریها به همان شدت هستند؛ اما همزمان، این حس وجود دارد که ایو شاید به راحتی جان ویک به اهدافش نرسد، چرا که هنوز در ابتدای راه این دنیای مرگبار و بیرحم است.
سری فیلمهای جان ویک پیش از این نیز ستارگان زن قدرتمندی چون رینا ساویاما در نقش آکیرا (قسمت چهارم) و هلی بری در نقش سوفیا العزوار (قسمت سوم) را معرفی کرده بود، اما د آرماس ثابت میکند که شاید وقت آن رسیده باشد که آینده این فرنچایز در دستان زنان قرار گیرد.
دیگر بازیگران فیلم

در ادامه نقد فیلم Ballerina باید به عملکرد دیگر بازیگران هم اشاره کنیم. در مورد دیگر بازیگران فیلم، اغلب نقشهایی بازی میکنند که یا یادآور شخصیتهای قدیمی سری جان ویکاند یا در قالب کلیشههای رایج فیلمهای اکشن جای میگیرند. دیدن دوباره شخصیت شارون با بازی لنس ردیک که آخرین حضور سینمایی او نیز محسوب میشود واقعاً دلچسب است.
همچنین شخصیت وینستون با بازی ایان مکشین همچنان همان پیوند سرگرمکننده با دنیای بزرگتر این فرنچایز است؛ شخصیتی که حالا تبدیل به هسته اصلی دنیای ویک شده است.
از طرفی دیدن آنجلیکا هیوستون در نقش مدیر، که این بار فرصت بیشتری برای درخشش دارد، جذاب است؛ شخصیتی که اگر دنبالهای ساخته شود، قطعا ظرفیت گسترش بیشتری خواهد داشت. به همین ترتیب، شخصیت دنیل پاین با بازی نورمن ریداس نیز به نظر میرسد صرفا در حد زمینهچینی باقی مانده و هنوز پاداشی برای حضورش داده نشده است.
البته حضور کیانو ریوز همچنان تماشایی است، اما در این فیلم واقعا حیاتی به نظر نمیرسد و بیشتر برای پیوند دادن داستان به جهان ویک اضافه شده است.
گابریل برن هم در نقش صدراعظم، شروری کلیشهای و بیش از حد کاریکاتوری است که کار خاصی جز نشستن و انتظار کشیدن برای حمله ایو ندارد؛ هرچند گروه مزدوران او و شهر آدمکشهای تحت فرمانش، بهترین بخش سوم فیلم را رقم میزنند.

در انتهای نقد فیلم Ballerina باید بگوییم که فیلم Ballerina شروعی ناامیدکننده دارد که گاهی این حس را میدهد که عوامل سازنده به درستی درک نکردهاند چه چیزی سری جان ویک را تا این حد جذاب کرده است؛ اما زمانی که اکشن اغراقآمیز فیلم به اوج میرسد و آنا د آرماس فرصت مییابد تا خود را به عنوان وارثی شایسته برای این فرنچایز ثابت کند.
Ballerina همان ضرباهنگ خشن، بیپروا و آشوبآلودی را پیدا میکند که روح جان ویک بر آن استوار است. شاید حالا وقت آن باشد که جان ویک برای همیشه در آرامش بماند و مسیر این دنیا به دست قهرمان تازهای سپرده شود.