بهترین بازی های تکنفره با پایانی فوق العاده

این بازی های تکنفره با پایانی فوق العاده که زبان را واقعا بند میآورد را حتما بازی کنید. لیست ما شامل بهترین بازی های تکنفره با پایانی غیرقابل پیش بینی میشود که همه را شکه کرد. پس با ما همراه باشید.
بهترین بازی یک نفره
The Witcher 3: Wild Hunt (2015)
بازی The Witcher 3 در نسخه اصلی خود حدود ۳۶ پایان مختلف ارائه میدهد که بسیاری از آنها به سرنوشت شخصیتهای مختلفی که با آنها روبهرو میشوید بستگی دارند. اما در نهایت، پایانی که دریافت میکنید به اتفاقاتی که برای سیری میافتد بستگی دارد. بسته به انتخابهای شما، او میتواند زنده بماند و به یک ویچر تبدیل شود، به طور تراژیک بمیرد، یا حتی به امپراطور تبدیل شود. این یک تصمیم سخت است، اما پایان بازی The Witcher بدون شک بهترین است. ایدهی سفر سیری و گرالت به همراه هم به عنوان ویچرها، به نظر میرسد نتیجهی طبیعی و رضایتبخشی باشد برای اتخاذ تصمیمات درست در طول بازی.
۲۱ تا از سخت ترین بازی های جهان
Halo: Reach (2010)
بازی Halo Reach خداحافظی باشکوه بانجی بود پیش از ترک مایکروسافت برای ساخت سری Destiny. آنها مطمئن شدند که با تأثیری فراموشنشدنی از فرنچایز Halo خداحافظی کنند. بخش چندنفره فوقالعاده بود، حالت Forge انقلابی به حساب میآمد و کمپین تکنفره یکی از بهترین پایانهای تاریخ را ارائه داد. در طول بازی، شاهد سقوط همراهان خود هستید؛ هرکدام برای اینکه شما مأموریت را به پایان برسانید، خود را فدا میکنند. اگر این موضوع به اندازه کافی احساسی نیست، مأموریت پایانی شما را مجبور میکند تا تا جایی که میتوانید زنده بمانید، پیش از آنکه سرانجام مغلوب شوید و در یک پایان غمانگیز و تأثیرگذار به همرزمان ازدسترفته خود بپیوندید. پایانهای عالی همیشه شاد نیستند، اما همیشه درست و منطقی به نظر میرسند. در واقع با یک بازی با پایان عالی سروکار داریم.
Call of Duty 4: Modern Warfare (2007)
این همون نسخهای از Call of Duty بود که استاندارد جدیدی رو نه فقط برای این سری، بلکه برای بازیهای شوتر اول شخص به طور کلی تعریف کرد. وقتی منتشر شد، طرفدارها حسابی هیجانزده شدن و دلیل خوبی هم داشت. بازی در زمان خودش یکی از نوآورانهترین تجربههای چندنفره رو ارائه داد و در کنار اون، کمپین تکنفرهای داشت که تأثیر ماندگاری گذاشت. کمپین تکنفره پر بود از لحظات فراموشنشدنی، اما پایانش بدون شک یکی از بهترینهاست. در این پایان، کاپیتان پرایس در صحنهای اسلوموشن یک Desert Eagle به سمت شما پرتاب میکنه تا با استایل خاصی دشمنها رو از پا دربیارید. این صحنه نمادین، در سال ۲۰۰۷ همه رو شگفتزده کرد و امیدوارم همین حالا هم وقتی کلیپش رو بهتون نشون میدم، همون حس رو داشته باشید.
Grand Theft Auto V (2013)
بازی Grand Theft Auto V چندین پایان مختلف داره، اما به طور کلی همهی اونها پایانی رضایتبخش برای شخصیتها ارائه میدن. بیشتر پایانها خداحافظیهای تلخ و شیرینی رو نشون میدن، جایی که فرانکلین میتونه یکی از همدستهاش رو خیانت بده و باعث سقوطش بشه. با این حال، چیزی که این بازی رو واقعاً متمایز میکنه، انتخابهاییه که برای به پایان رسوندن داستان در اختیارتون میذاره. برای بهترین پایان ممکن، میتونید با ترور و مایکل متحد بشید و مطمئن بشید هر سه نفر زنده و سالم از ماجرا بیرون میان و رابطه بینشون تا آخر حفظ میشه. صحنهی پایانی هم در آرامش و با لبخندی ملایم، یکی از دیوانهوارترین داستانهایی رو که تا حالا نوشته یا بازی شده، به پایان میرسونه.
بزرگترین رازهای بازیهای ویدیویی
Uncharted 4 (2016)
در حالی که لحظات پایانی Uncharted 4 فوقالعاده هستند، اما این اپیلوگه که واقعاً برجسته میشه. در این بخش، بازیکن کنترل دختر نیت و النا، یعنی کَسی رو به دست میگیره. اون مشغول بازی Crash Bandicoot میشه و یادگاریهای ماجراجوییهای پدر و مادرش رو کشف میکنه. در نهایت، کَسی با اونها درباره رازهایی که پنهان کردن روبهرو میشه و ما رو به این باور میرسونه که قراره افشاگریهای مهم خانوادگی رو بشنویم.
علاقه من به این پایان فقط به خاطر کیفیت داستان نیست، بلکه به این دلیله که بازی بهطرز فوقالعادهای باعث میشه ارتباط عمیق خودتون با شخصیتها رو حس کنید و دلتون بخواد پایان خوشی رو برای اونها ببینید. پایانهای خوش در بازیها گاهی زورکی یا بیاثر به نظر میرسن، اما پایان Uncharted 4 کاملاً شایستهست و همونطور که ساده به نظر میاد: خوب. اگر به دنبال بازی با پایان قشنگ هستید آنچارتد ۴ برای شماست.
Spec Ops: The Line (2012)
بازی Spec Ops: The Line چندین پایان تأثیرگذار داره، اما پایان «تسلیم» بدون شک بهیادماندنیترینشه. در این پایان، واکر تصویر کنراد رو در آینه هدف قرار میده و در صحنهی اپیلوگ، تصمیم میگیره سلاحش رو به سربازهای نزدیکشونده تسلیم کنه. یکی از سربازها از واکر میپرسه چطور زنده مونده و واکر در پاسخ میگه:
«کی گفته من زندهام؟»
برخی از بازیکنها این پایان رو دوست ندارن، چون معتقدن نشون میده بخش زیادی از اتفاقات بازی فقط رویا یا توهم بوده. اما این برداشت کمی سادهانگارانه به نظر میاد. برای بعضیها، این پایان نشوندهنده ارتباط بین فجایعیه که واکر مرتکب شده و آسیبهای روانیای که باعث شد برای کنار اومدن با اونها دچار توهم بشه.
تاریک. عمیق. قابل تفسیر.
God of War (2018)
نسخهی God of War سال ۲۰۱۸ با تغییر فرمول همیشگی سری ریسک بزرگی کرد، اما این ریسک کاملاً جواب داد و تبدیل به یکی از تحسینشدهترین بازیهای تاریخ شد. یکی از دلایل اصلی موفقیتش، داستان فوقالعادهشه. این بار بهجای کشتار خدایان، کریتوس همراه با پسرش آترئوس سفری رو شروع میکنه تا آخرین خواستهی همسر مرحومش رو برآورده کنه.
رابطهی قوی بین کریتوس و آترئوس موتور محرک داستانه و در نهایت به پایانی قدرتمند و احساسی ختم میشه. بعد از شکست دادن بالدر، این دو به بلندترین قلهی یوتنهایم میرن و خاکستر همسر کریتوس رو پراکنده میکنن. این لحظه پایانی، احساسی و کاملاً درخور هدف اصلی داستانه.
و اگر تو این نقطه از بازی اشکت درنیومده باشه، واقعاً به یه کمک اساسی نیاز داری!
۱۰ راز پنهان رزیدنت اویل ۴ ریمیک
Shadow of The Colossus (2005)
ممنونیم از سونی برای بازسازی این شاهکار. این بازی بهقدری فوقالعادهست که نمیشه نادیدهاش گرفت. در حالی که پایانهای دلخراش زیادی در دنیای بازیهای ویدیویی وجود داره، هیچکدوم به اندازهی پایان Shadow of the Colossus تأثیرگذار نیست. جالبه که این تأثیر عمیق با حداقل دیالوگ و زبانی خیالی برای صداگذاری بهدست اومده.
این یعنی داستانگویی در اوج و همیشه از نحوهی روایتش شگفتزده میشم. لحظات پایانی بازی کاملاً روحفرساست؛ جایی که شخصیت اصلی، واندر، با عواقب اعمال خودش روبهرو میشه. بعد از نابودی آخرین کلوسوس، نیرویی مرموز شروع به فاسد کردن واندر میکنه و اون رو به موجودی هیولاگونه تبدیل میکنه؛ نتیجهی جادوی تاریکی که برای زنده کردن مونو استفاده شده بود.
در نهایت، واندر میمیره… یا بسته به برداشت شما، به شکل یک نوزاد دوباره متولد میشه. به هر حال، این پایان استعارهای از چرخهی زندگی و مرگه.
Metal Gear Solid 3: Snake Eater (2004)
مثل بسیاری از آثار اولیه هیدئو کوجیما، پایانبندی Metal Gear Solid 3 فوقالعاده است. اما چیزی که این پایان رو متمایز میکنه، لحظهایه که بازیکن مجبور میشه The Boss رو در دشتی از گلهای سفید هدف قرار بده. این صحنهی احساسی با موسیقی متن بینظیر بازی حتی تأثیرگذارتر میشه.
در حالی که بسیاری از پایانهای سری Metal Gear Solid سرشار از پیچیدگیهای سیاسی، شخصیتهای جذاب و صحنههای سینمایی خیرهکننده هستند، این لحظهی عمیقاً شخصی باعث میشه MGS 3 جایگاه خاصی داشته باشه.
اطلاعاتی که پس از مرگ The Boss درباره انگیزهها و اهدافش فاش میشه، داستان رو به شکلی جمعبندی میکنه که هنگام تجربهی دوبارهی بازی، دیدگاه کاملاً متفاوتی بهش پیدا میکنید.
Batman: Arkham City (2011)
پایان نفسگیر Arkham City فاش میکنه که در تمام این مدت، کلیفیس خودش رو بهجای نسخهی سالم جوکر جا زده بوده. در حالی که جوکر واقعی، که به شدت بیمار شده، به دنبال Lazarus Pit برای درمان خودش میگشته.
در جریان رویارویی با بتمن، جوکر بهطور تصادفی پادزهری رو که برای زنده موندن بهش نیاز داشت، نابود میکنه. بتمن، با وجود اینکه حاضر بود به جوکر اجازه بده از پادزهر استفاده کنه، میفهمه که دیگه دیر شده. جوکر میمیره و بتمن بدن بیجانش رو در حالی که از شهر آرکام عبور میده، در سکوت شب ناپدید میشه.
در حالی که داستانهای زیادی به رابطهی پیچیدهی بتمن و جوکر میپردازن، این پایان بهطور خاص کشمکش درونی بتمن رو نشون میده و توضیح میده چرا نمیتونه بهسادگی اجازه بده جوکر بمیره.
حقیقت های پشت پرده بازی لست اف اس
The Walking Dead (2012)
بعد از روایتی پیچیده و مبتنی بر انتخابهای بازیکن، فصل اول The Walking Dead با مرگ لی در آغوش کلمنتاین به پایان میرسه. بازیکن میتونه تصمیم بگیره که آیا کلمنتاین باید قبل از تبدیل شدن لی، زندگیش رو به پایان برسونه یا نه، اما نتیجه یکیه.
کلمنتاین مهمترین تکیهگاه زندگیش رو از دست میده و لی دیگه زنده نیست تا بهش برای پیدا کردن آرامش یا خوشبختی کمک کنه. ساخت یک پایان احساسی کار سادهایه، اما The Walking Dead پایانی رو خلق میکنه که کاملاً شایسته و تاثیرگذاره.
تا آخر بازی، احتمالاً اشک میریزید و با همون سوالهایی که ذهن لی و کلمنتاین رو درگیر کرده، تنها میمونید:
«چه کار متفاوتی میتونستم انجام بدم؟»
«بعدش چی میشه؟»
ظالمانهست که با وجود همهی انتخابهایی که کردید، هیچچیزی پایان خوشتری رو تضمین نمیکنه؛ نه برای اونها و نه برای شما.
Portal 2 (2011)
لحظات پایانی Portal 2 وقتی رخ میده که چل یک پورتال به ماه باز میکنه و ویتلی فاسد رو با خودش میبره. این لحظه به حدی عالیه که نمیتونم تمام جزییاتش رو شرح بدم، ولی واقعاً شگفتانگیزه! در ادامهی نبرد، GLaDOS کنترل تأسیسات رو دوباره به دست میاره و به موقع ویتلی رو به فضا پرتاب میکنه و چل رو نجات میده. GLaDOS توضیح میده که ارزش انسانیت رو یاد گرفتن و تصمیم گرفتن که چل رو آزاد کنن.
چل بعد از این در یک آسانسور به بیرون از تأسیسات فرستاده میشه و در این مسیر، گروهی از درونهای حملهکننده یک سمفونی به افتخار او اجرا میکنن. او از آسانسور بیرون میاد و وارد یک دشت گندم وسیع میشه، و وقتی صفحه دچار اختلال میشه، یک کمپانیون کیوب زخمی از دریچهی فرار ظاهر میشه.
پایان Portal 2 به گونهای باز به تفسیر گذاشته شده که ممکنه چیزها به آن peaceful (یا واقعی) که به نظر میرسه، نباشن. با این حال، این پایان به عنوان یک نتیجهی خوشایند عمل میکنه که حس زیبایی مخفی رو به شما میده. چیزی احساس میشه که درست نیست، اما چیزی هم احساس میشه که درست هست.
BioShock Infinite (2013)
چندین عبارت کلیدی در پایان BioShock Infinite نقش پررنگی دارن: «همیشه یک فانوس دریایی هست. همیشه یک مرد هست. همیشه یک شهر هست.» برای هر پیچش ظاهراً ساده و متا-محور، این پایان سوالات بیشتری ایجاد میکنه. هدف واقعی ماموریت شما چی بود؟ و شما کدوم نسخه از ماموریت رو هستید؟ آیا نسخهای مهمتر از شما در این دنیای پیچیدهی چندجهانی وجود داره؟
در حالی که BioShock برای پیچش معروف «لطفاً میخواهید؟» مشهور هست، BioShock Infinite نسخهای جذابتر از این مفهوم رو ارائه میده. پایان این بازی به حدی پیچیده و غیرقابل توضیح هست که نمیشه فقط با کلمات اون رو توضیح داد؛ شما باید خودتون اون رو تجربه کنید.
Red Dead Redemption (2010)
در Red Dead Redemption، پس از تمام سختیهایی که کشیدی، بالاخره با خانوادهات reunite میکنی و حتی در چند ماموریت مزرعهای شرکت میکنی که بهت اجازه میده دوباره با همسر و پسرت ارتباط برقرار کنی. این زندگی ظاهراً آرام به طور ناگهانی زمانی قطع میشه که ادگار راس با یک گروه از مامورین برمیگرده تا جان مارستون رو به “عدالت” برسونه.
با وجود یک صحنهی دنبالهدار تعاملی منحصر به فرد که تو میتونی چند نفر از آدمهای راس رو از پا دربیاری، بقا امکانپذیر نیست و در یک اپیلاگ قدرتمند، تو کنترل جک مارستون رو به عهده میگیری که برای انتقام از پدرش، راس رو پیدا کرده و میکشه.
اگرچه رویدادهای منتهی به پایان و حتی خود پایان در RDR2 به شکلی حماسی هستن، این بازی تمهایی رو به وجود آورد که پایان بازی دوم رو ممکن ساخت و به عنوان نتیجهای برای هر دو بازی عمل میکنه چون دومی پیشدرآمدی برای اولی است.
Silent Hill 2 (2001)
برای این قسمت، به پایان ‘In Water’ نگاه میکنم. مثل بسیاری از پایانهای Silent Hill 2، این پایان ایدهای رو بررسی میکنه که سفر پروتاگونیست، جیمز ساندرلند، از طریق سایلنت هیل نمایانگر گناه او نسبت به مرگ همسرشه. چیزی که پایان ‘In Water’ رو از بقیه پایانها متمایز میکنه اینه که پیشنهاد میده جیمز خودکشی میکنه تا با همسرش reunite بشه و جستجوی خودش برای مجازات و “رستگاری” رو کامل کنه.
در حالی که میشه استدلال کرد که هرکدام از پایانهای Silent Hill 2 بهترینه، ‘In Water’ به عنوان مناسبترین انتخاب احساس میشه. این پایان با تمهای اصلی روایت بازی کاملاً همراستاست و همچنین اولین پایانیه که بسیاری از بازیکنان به طور طبیعی باهاش روبرو میشن. بازسازی بازی هم این پایان رو شامل میشه و احساس میشه که همونقدر مهمه.
The Last of Us (2013)
در پایان The Last of Us، جوئل و الی وحشتناکترین ترسها رو در طول سفرشون به بیمارستان Firefly تحمل میکنن، جایی که ممکنه یک درمان برای عفونتی که باعث آخرالزمان شده، پیدا بشه. جوئل به زودی متوجه میشه که Fireflyها باور دارن تنها راه برای پیدا کردن درمان، کشتن الی هست. جوئل نمیتونه فکر از دست دادن اون رو تحمل کنه، بنابراین دکترهای Firefly رو میکشه، الی رو نجات میده و از بیمارستان فرار میکنه.
وقتی که دارن به دنیای بیرون برمیگردن، الی از جوئل میخواد قسم بخوره که هیچ راه دیگهای برای استفاده از اون برای پیدا کردن درمان نبوده. جوئل قسم میخوره و الی به آرامی پاسخ میده: “باشه.”
این پایان، که همراه با موسیقی متن بازی میشه، بازیکن رو با ترکیبی باورنکردنی از احساسات ترک میکنه: خوشحالی، پشیمانی، رضایت، تضاد، خشم، غم، هر احساسی که ممکنه تجربه کنی، ولی امید یکی از اونها نیست.