نقد گلادیاتور ۲ ؛ انتظارات را براورده نکرد
فیلم گلادیاتور ۲ به تازگی اکران شده و واکنش های مختلفی را به همراه داشت. اگر این فیلم را هنوز ندیدهاید، بد نیست که نقد فیلم گلادیاتور ۲ را بخوانید.
بازگشت اسکات به عرصهی روم تا حدی تکراری است، اما همچنان یک نمایش هیجانانگیز است و مسکل هم یک نقش اصلی قدرتمند دارد. ما سرگرم شدیم.
نقد گلادیاتور ۲
عبارت “روز موش خرما” به لاتین چیست؟ روزگاری، قهرمان عضلانی راسل کرو یعنی ماکسیموس در فیلم کلاسیک گلادیاتور اثر ریدلی اسکات، سرباز صادقی بود که بیرون از نخبههای متروپلیتن مسخرهگر ایستاده بود، به دنبال انتقام و بازگرداندن افتخار روم در عرصهی خونآلودی که شجاعت خام او، انحطاط نفرتانگیز سیاستمداران را فاش میکرد. فریاد جسورانهاش، “آیا سرگرم نشدید؟” به پیچیدگیهای نمایش و سیاست در زمان ما اشاره داشت. و وقتی سال گذشته گفته شد که بسیاری از مردان هر روز به روم باستان فکر میکنند، احتمالاً آنچه واقعاً به آن فکر میکردند… همان فیلم بود.
اکنون یک نسل گذشته است و چیز زیادی تغییر نکرده، در واقع تقریباً هیچچیز. این دنباله تماشایی و دیدنی است، با کولوسئومی که نه به صورت دیجیتالی، بلکه به شکل بازسازی فیزیکی شگفتانگیز در مقیاس ۱ به ۱ و با جمعیت واقعی ساخته شده است. با این حال، این فیلم به طرز عجیبی تقریباً یک بازسازی نسل جدید است که تقریباً هر عنصر داستانی فیلم اصلی را به شکلی متفاوت دوباره به نمایش میگذارد؛ گویی اتفاقات فیلم اول در ابدیت این مجموعه طنینانداز میشوند.
بررسی فیلم Small Things Like These
به نظر من، وجود این فیلم یعنی کمی خدشهدار کردن معصومیت اثر اصلی. ماکسیموس به یاد همسر و پسر کشتهشدهاش وفادار بود، هرچند به نظر میرسید قبل از ازدواجش، میان او و دختر امپراتور، لوسیلا (با بازی کانی نیلسن)، که خودش پسری داشت، سابقهای احساسی بوده است. خب، حالا معلوم میشود که آن پسر، پسر ماکسیموس بوده. چه کسی میدانست؟ شاید خود ماکسیموس هم نه.
پل مسکل در ۲۸ سالگی جوانتر از راسل کرو در ۳۶ سالگی است که نقش اصلی گلادیاتور اول را بازی کرد، اما او به شدت عضلانی و با صدایی عمیق و تأثیرگذار ظاهر شده است: کاریزماتیک و دوستداشتنی به شکلی که مسکل همیشه چنین است. او لوسیوس جوان است، کسی که در کودکی از فساد اخلاقی رم فرار کرد و اکنون در بزرگسالی در سرزمین جداییطلب آفریکا نُوا که با بیرحمی خام امپراتوری روم تهدید به تسلیم میشود، زندگی میکند؛ او یک سرباز است و همسرش، آریشات (با بازی یووال گونن)، نه یک زن خانهدار ضعیف، بلکه او هم یک جنگجوست. صحبتی از فرزندی در میان نیست، اما حسی دارم که شاید در آینده بفهمیم پسری پنهان شده از خطر نبرد وجود داشته است. ژنرال سخت و صادق رومی، مارکوس آکاسیوس (با بازی پدرو پاسکال)، وظیفهاش را انجام میدهد، اما برای شجاعت جنگی آفریقاییها احترام قائل است و علاقهای به سیاستمداران فاسد رومی ندارد؛ او عملاً نسخه جدیدی از ماکسیموس است که با توتونها میجنگد.
لوسیوس دستگیر و به بردگی فروخته میشود و… بله… درست مثل پدرش گلادیاتور میشود، با این تفاوت که اسیرکنندگانش را با توانایی نقلقول از ویرژیل تحت تأثیر قرار میدهد. و درست مثل پدرش با طبقه حاکم پر زرق و برق، طعنهآمیز و ناخوشایند که یادآور نقش ژواکین فینیکس به عنوان کومودوس است، مواجه میشود، اما این بار دو شخصیت به نامهای گتا (با بازی جوزف کوین) و کاراکالا (با بازی فرد هچینگر) که هر دو خط چشمهای اغراقشده دارند، این طبقه را نمایندگی میکنند. دنزل واشنگتن در نقش مالک و مربی بردهها، نقش اولیور رید را به ارث برده و مکرینوس زیرک و جاهطلب را بازی میکند که نقشه دارد جایگاه نظامیاش را به قدرت سیاسی تبدیل کند، یک یوگنی پریگوژین رومی.
در واقع، واشنگتن تقریباً تمام فیلم را از آن خود میکند، چرا که مکرینوس با زیرکی از اعتیاد به قمار سناتور ضعیف و دو رو، ثریکس (با بازی تیم مکاینرنی) سوءاستفاده میکند. واشنگتن دیالوگی را دارد که شاید به میمهای رسانههای اجتماعی این فیلم تبدیل شود؛ جایی که در صورت ترساندهی ثریکس میگوید: “این، دوست من، سیاست اسسسسست – آه!” و وقتی لوسیوس در این دنیای نان و سیرک تبدیل به یک قهرمان شورشی میشود، نقشهای میان لوسیلا و مارکوس آکاسیوس برای نابودی گتا و کاراکالا و بازگرداندن جمهوری شکل میگیرد.
اجتناب از احساس تکرار در این فیلم و حس اینکه نوآوریهایش بهطور تصادفی به دست آمدهاند، غیرممکن است. شخصیت لوسیلا (با بازی کانی نیلسن) تنها شخصیت زن فیلم است که اختیار عمل دارد؛ او رابطهای دشوار و ناگفته با قهرمان داستان دارد، درست مثل فیلم اول، اما اینجا نوعی انرژی عجیب ادیپی به داستان میبخشد. لوسیوس در سردرگمی احساسیاش شاید به شخصیت کوریولانوس شکسپیر نزدیک شود و صحنهای که لوسیلا در میدان گلادیاتورها دارد، حالتی تقریباً شهوتبرانگیز پیدا میکند – هرچند شاید عجیب باشد که در داستانی با لباسهایی که همگی جسارت جنسی را به نمایش میگذارند، به دنبال این جنبهها بگردیم.
این دنبالهای است که از کثیف شدن نمیترسد – صحنهها و لحظات کلیدی را برای طرفداران (یعنی همه ما) فراهم میکند و سکانسهای گلادیاتوری حیاتیاش کیفیتی خلسهآور دارند. در یک صحنه، نبرد دریایی در عرصهی سیلزده بازسازی میشود و در صحنهای دیگر کرگدنی عظیم شکست میخورد. وقتی لوسیوس مجبور به نبرد با بابونهای وحشی میشود، این صحنه تقریباً شبیه علمی-تخیلی به نظر میرسد. گلادیاتور علیه بیگانه؟
ریدلی اسکات یکی از شگفتیهای مدرن سینماست، با مجموعهای خارقالعاده از فیلمهای پرانرژی که طی چند سال اخیر با شتاب روایی فوقالعادهای ارائه داده است: دوئل آخر با فضایی به سبک راشومون، خاندان گوچی در ژانر ملودرام جنایی واقعی و حماسه زندگینامهای ناپلئون که بهشکلی عالی و نادیده گرفته شده است. اما در مورد گلادیاتور II، او بار دیگر به همان زمینهای قدیمی بازمیگردد، شاید در حال تاختن در یک دایره باشد. اما چیزی الهامبخش در این اثر وجود دارد، در تماشای راه یافتن پیروزمندانه پل مسکل به جمع ستارگان هالیوود.