نقد فیلم I’m Still Here

با نقد فیلم I’m Still Here همراه جوی استیک باشید. در ابتدای فیلم من هنوز اینجا هستم ساخته والتر سالس (در پرتغالی Ainda Estou Aqui)، صحنهای وجود دارد که بهخوبی نشان میدهد چه نوع فیلمی را در پیش دارید. وِروکا (والنتینا هرشزاگه)، نوجوان و بزرگترین فرزند خانواده پائِرا، همراه دوستپسرش و دوستان دیگر در ماشین است. سرنشینان در حال چرخاندن سیگار ماریجوانا هستند، موسیقی راک از رادیو بلند پخش میشود و نسیم از پنجرهها وارد ماشین میشود. سال 1970 در ریودوژانیرو است، خورشید میتابد، و این لحظهای است که نوجوانی بیخبر و خوش را نشان میدهد. اما در چند ثانیه، حالوهوای فیلم کاملاً تغییر میکند. در تونلی، یک ایست بازرسی پلیس ماشین را متوقف میکند. مأموران خشن نوجوانان را از ماشین بیرون میآورند و کارت شناساییشان را بررسی میکنند. آنها با دختران و پسران با خشونت رفتار میکنند. این رویارویی چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد، اما هرکدام از آنها را عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهد. این واقعیت دنیای من هنوز اینجا هستم است: شادی خالص میتواند در یک چشمبههمزدن از بین برود. نقد و بررسی فیلم و سریال های روز را در جوی استیک دنبال کنید.
نقد و بررسی فیلم I’m Still Here
نقد فیلم I’m Still Here
این فیلم بر اساس خاطرات مارسلو روبنز پایوا ساخته شده و داستان خانواده پائرا را روایت میکند؛ زمانی که پدر خانواده، روبنز پایوا (سلتون ملو)، توسط رژیم دیکتاتوری به اشتباه زندانی میشود و همسرش، یونیس (فرناندا تورس)، تلاش میکند خانواده را در کنار هم نگه دارد. مشابه فیلم بینقص روما از آلفونسو کوارون، این فیلم تصویری از یک خانواده شاد است که نمیتوانند از سختیهای دنیا در امان باشند. اما بیش از آن، این فیلم یک جشن صمیمی، غمانگیز و زیبا برای روح انسان است؛ اینکه چگونه خانواده میتواند در مواجهه با بیرحمی و تراژدی، مایه نجات باشد. این فیلم امسال در جشنواره فیلم ونیز اکران شد و جایزه بهترین فیلمنامه را دریافت کرد. همچنین بهعنوان نماینده برزیل برای بهترین فیلم بینالمللی در اسکار سال آینده انتخاب شده است.
فیلم من هنوز اینجا هستم درباره چیست؟
خانواده پائرا، یک خانواده ثروتمند و محترم، در ویلایی زیبا نزدیک ساحل در ریودوژانیروی دهه 1970 زندگی میکنند. روبنز و یونیس زندگی شادی با پنج فرزندشان دارند: وِروکا (ورا)، الیانا (لویزا کوسوفسکی)، نالو (باربارا لوز)، مارسلو (گیلهرمه سیلویرا)، و بئاتریز (بابیو) (کورا مورا). خدمتکاری دلسوز دارند و به نظر میرسد هیچیک از اعضای خانواده چیزی کم ندارند. اما همانطور که در صحنه ابتدایی با وِروکا دیده میشود، سایه سنگین رژیم نظامی دیکتاتوری برزیل بیشتر حس میشود. وِروکا به لندن فرستاده میشود و ما شاهد لحظات صمیمی و مهربانی در خانواده هستیم؛ گردهماییها، شامها، جشنها و سفرهای ساحلی، که در آن دوستان و خانواده باهم میخندند و از زندگی لذت میبرند. سالس در پرده اول فیلم با صبر زیاد نشان میدهد که خانواده پائرا چقدر شاد و دوستداشتنی هستند. همین امر باعث میشود رویداد اصلی فیلم بسیار دردناکتر باشد. روبنز برای بازجویی توسط مأموران برده میشود، و چند مرد در خانه میمانند تا حرکات همه اعضا را زیر نظر بگیرند و تماسهایشان را شنود کنند. یونیس و الیانا برای بازجویی برده میشوند و درحالیکه نظامیان پاسخهای روشنی نمیدهند، مشخص است که روبنز، نماینده سابق کنگره، بهعنوان دشمن دولت مظنون شناخته میشود.

آنچه در ادامه میآید، داستان شکنجه روانی یونیس است؛ زنی که باید چهار فرزند را بزرگ کند، روزهایی را در زندان بگذراند و هیچ پاسخی درباره سرنوشت همسرش نداشته باشد. سپس فیلم به سفری برای عدالت تبدیل میشود، جایی که یونیس میکوشد داستانشان را بازگو کند و بیعدالتی در حق روبنز را آشکار و اصلاح کند. بر اساس داستان واقعی روبنز پایوا، فیلم من هنوز اینجا هستم یک داستان سیاسی و حقوق بشری است که با موضوعات انسانی چون خانواده، اندوه، بقا و، از همه مهمتر، امید در مواجهه با تراژدی سهمگین پیوند خورده است.
«من هنوز اینجا هستم» جشنی لطیف برای خانواده است
مقایسه این فیلم با روما ساخته کوارون کاملاً بجاست، حتی با وجود اینکه من هنوز اینجا هستم بهطور مستقیم داستان واقعی قربانی یکی از رژیمهای فاسد سیاسی برزیل را دنبال میکند. این شباهتها بیشتر در پرده اول فیلم دیده میشود. اگر بدون هیچ پیشزمینهای این فیلم را تماشا کنید، ممکن است فکر کنید سالس درباره تجربیات کودکی خودش فیلم ساخته است؛ اینقدر که فیلم صمیمی و نزدیک به نظر میرسد. خانه با جزئیات فراوان و واقعگرایانه تزئین شده است؛ از قفسههای پر از کتاب و زیرسیگاریهای بیشمار گرفته تا دفتر شلوغ روبنز. خانهها، سواحل، و کتابفروشیها همزمان حس گستردگی و صمیمیت را القا میکنند، چراکه حضور شخصیتهایی که عمیقاً به یکدیگر اهمیت میدهند، باعث میشود حتی در فضاهای بزرگ نیز حس نزدیکی داشته باشیم. خواهر و برادرها یک لحظه با هم دعوا میکنند و لحظه بعد با محبت به یکدیگر رسیدگی میکنند، تولهسگ جدیدشان را میشویند و درباره پسرها و ستارههای راک صحبت میکنند.
در قلب فیلم و داستان من هنوز اینجا هستم، یونیس قرار دارد. یک خانهدار و مادر که هیچگاه به نقش مراقبتی تقلیل نمییابد. چون او قهرمان داستان است، شبیه به تام کروز. زندگی او در یک شب بهطور کامل دگرگون میشود و باید از فساد سیستماتیک، اندوه و آسیبهای بیپایان عبور کند در حالی که لبخند ساختگیای بر صورت فرزندان کوچکترش میزند. هر روز یک کابوس بیداری است، اما فیلم هرگز کاملاً ناامیدکننده به نظر نمیرسد، چون در پسزمینه، مارسلوی جوان و بابیو با عروسکها بازی میکنند، نالو از ساحل با سرعت میآید و به دنبال توپ والیبال میگردد، و زهزه برای همه ناهار میآورد. دامنه یک سیستم سیاسی ویرانگر در پسزمینه وجود دارد، اما هیچگاه در مرکز توجه قرار نمیگیرد. این موضوع چیزی است که فیلم در واقع به آن پرداخته است؛ یک مادر و خانوادهاش که برای بقا در برابر آشوبهای غیرقابل تصور هر کاری که میتوانند انجام میدهند.
در پایان فیلم، حس نمیشود که با یک درام سیاسی ساده روبهرو هستیم. این فیلمی است که به شخصیتها پرداخته و نشان میدهد که دو درمانگر بزرگ هر نوع دردی، خانواده و زمان هستند. شاید به پایان مورد نظرمان نرسیم، اما چون میبینیم خانواده پائرا پیر میشوند، زندگیهای جدیدی آغاز میکنند و برای صرف شام خانوادگی دوباره دور هم جمع میشوند، حس میکنیم که همه چیز در دنیا درست است، حتی زمانی که به وضوح نشان داده شده که اینطور نیست. در یکی از پایینترین لحظات فیلم، یونیس بچههایش را به رستوران محلی مورد علاقهشان میبرد، که شبیه به صحنهای است که در ابتدا از خانواده کامل با هم در حال صحبت، خوردن بستنی و زندگی کردن یک زندگی آرام و زیبا نشان داده میشود. تضاد این دو صحنه ویرانگر است، اما وِلس بلافاصله شعلهای از امید به ما نشان میدهد، زمانی که یونیس به اطراف نگاه میکند و به همه میزهای دیگر توجه میکند.

در این صحنه، زوجها، دوستان، خانوادههای جوان و سالمندان به سادگی در حال صحبت و غذا خوردن هستند. این صحنهی بیصدا و بزرگ، فلسفهی فیلم را بهخوبی نشان میدهد — هیچچیز غیرقابلعبور نیست وقتی که در میان کسانی که دوستشان دارید قرار دارید. فیلمنامهی موریلو هاوزر و هیتر لورگا که خاطرات مارسلو را به تصویر کشیده، زاویهدید را به یونیس منتقل کرده است؛ تصمیم هوشمندانهای که باعث میشود واقعیتهای موقعیت خانواده پائرا هیچگاه فراموش نشود. اما در عین حال، این رویکرد خانوادهمحور داستان حفظ میشود و از تمایل به دادن مونولوگهای هالیوودی یا خطهای دراماتیک به شخصیتها جلوگیری میشود. این یک داستان واقعی است و فیلمنامه آن را به صفحه نمایش منتقل میکند نه اینکه آن را بهطور اغراقآمیز دراماتیزه کند. این را با علاقهی عمیقی که از هر کدام از نماهای سالس بهطور بیوقفه میجوشد ترکیب کنید، و داستان پائرا نمیتوانست با دلسوزی و مراقبت بیشتری روایت شود.
فرناندا تورس یکی از بهترین اجراها را در سال ارائه میدهد
فرناندا تورس یکی از شگفتانگیزترین اجراها را در سال ارائه میدهد و شایسته نامزدی اسکار است. وقتی که به نظر میرسد تمام امیدها از بین رفته است، اراده و محافظت بیامان او از خانوادهاش و یاد آنها است که ما را ادامه میدهد. تورس از او خواسته میشود که بین ویرانی آرام و تسلط نمایشی در یک چشم به هم زدن تغییر کند و هیچ لحظهای از دست نمیرود، چون همهچیز روی چهرهاش ظاهر میشود، حتی اگر فقط برای یک لحظه باشد. او توسط یک گروه بازیگران فوقالعاده حمایت میشود، که هر یک از اجراها اصیل و واقعی به نظر میرسد. شیمی بین همه اعضای خانواده پائرا، قلب تپنده فیلم است که تماشاگران را با یادآوری خوشبختی گذشتهشان متاثر میکند، اما به آنها قول میدهد که هیچچیز نمیتواند روحیهشان را از بین ببرد، زیرا آنها در کنار هم هستند.
فیلم من هنوز اینجا هستم یکی از آن فیلمهایی است که به ندرت شما را به این اندازه تحت تأثیر قرار میدهد. این فیلم تقریباً بیعیب است. تنها چیزی که مانع از بینقص بودن آن میشود این است که سالس تمرکز زیادی روی حفظ روحیه مثبت دارد که گاهی اوقات ابعاد بزرگتر رنج خانواده میتواند کمی سطحی به نظر برسد. ممکن است اینطور احساس شود که غم خانواده بهطور کامل بررسی یا بازنویسی نمیشود چون سالس از بهطور کامل پذیرش آن هراس دارد. اما در نهایت، این تنها یک شکایت در میان سیل تحسینها است. مانند بلیتز استیو مککویین، این فیلم یک میکروکاسم از انسانیت و خانواده در دوران تراژدی و آشوب است. اما خیلی فراتر از فیلم جنگ جهانی دوم میرود چرا که یک واحد خانوادگی را به تصویر میکشد که احساس میشود میتواند دنیا را نجات دهد. و در حقیقت، این دقیقاً همان چیزی است که اتفاق میافتد.