بررسی بازی Kingdom Come: Deliverance 2

خدا را شکر، Kingdom Come: Deliverance برگشته است! با بررسی بازی Kingdom Come: Deliverance 2 همراه باشید.
بازی نقشآفرینی قرونوسطایی ۲۰۱۸ بهسرعت با واقعگرایی بیرحمانهاش مشهور شد و حالا Kingdom Come: Deliverance 2 بزرگتر، بهتر و حتی حماسیتر از قبل است!
بررسی بازی Kingdom Come: Deliverance 2
برخی از بازیکنان، واقعگرایی شدید، مبارزات سخت و مشکلات فنی نسخهی اول را آزاردهنده میدانستند، اما برای بسیاری، این همان بازی نقشآفرینی قرونوسطاییای بود که سالها انتظارش را میکشیدند. با نبردهای شمشیری بیشتر، سیاستهای جنگی پیچیده و قلعههای باشکوهی که حتی با یک نیزه بلند هم نمیتوان همهشان را شمرد!، این بازی به یک اثر کالت مدرن تبدیل شد.
دهها ساعت را در جهان باز این بازی گذراندم، از مناظر تماشایی و موسیقی خارقالعاده لذت بردم و درگیر اتفاقات تصادفیای شدم که از زمان The Witcher 3 چنین تجربهای نداشتم.
در سالی که دو فرنچایز خاطرهانگیز کودکیام، Fable و Grand Theft Auto، بازمیگردند، Kingdom Come: Deliverance 2 موردانتظارترین بازی من بود. خوشحالم که میگویم انتظارات را برآورده کرده و بهعنوان یکی از مدعیان اولیهی “بازی سال” وارد میدان شده است!
شروعی تازه

Kingdom Come: Deliverance 2 دقیقاً از جایی که نسخهی اول تمام شد، ادامه پیدا میکند—بوهمیا، سال ۱۴۰۳.
زیگیسموند تاجوتخت را از برادرش ونسسلاس غصب کرده و پس از آنکه نیروهایش روستای هنری را نابود کرده و والدینش را به قتل میرسانند، او بهدنبال انتقام است.
بازی اول با عزیمت هنری و بهترین دوستش، سِر هانس، برای جلب حمایت “اتو فون برگاو” علیه زیگیسموند به پایان رسید. اما در راه به کمین میافتید، تمام تجهیزات و بخشی از مهارتهایتان را از دست میدهید. هنری دیگر آن جوان بیدستوپای بیسواد که حتی نمیتوانست شمشیر بزند، نیست، اما درعینحال نه یک شمشیرزن ماهر است، نه یک دزد حرفهای، و نه قویترین مرد دنیا!
بازی شما را در دنیای باز رها میکند، با چند نشانگر مأموریت برای راهنمایی اولیه.
برخلاف نسخهی اول که آهسته شما را با مکانیکهای بازی آشنا میکرد، این دنباله فرض میکند که حداقل کمی تجربهی قبلی دارید. بااینحال، همچنان ریتم آرامی دارد و مأموریتهای ابتدایی شما را با مبانی بازی آشنا میکنند.
این تعادل خوبی بود. میتوانستم یک راهزن را در جاده شکست دهم، بدون اینکه بیشازحد سخت باشد، اما همچنان حس پیشرفت داشتم—با یادگیری مهارتهای جدید، به دست آوردن زره و سلاحهای بهتر و جمعکردن سکههای “گراشن”.
یک سندباکس قرونوسطایی بینقص
وقتی در دنیای باز بازی آزاد میشوید، واقعاً میتوانید هر کاری که دوست دارید انجام دهید—در آهنگری کار کنید، تمام پولتان را در قمارخانه ببازید، به مردم کمک کنید یا آنها را بترسانید، یک شوالیهی نجیب باشید یا یک مست ولگرد—انتخاب با شماست.
این آزادی، سطحی از نقشآفرینی را ارائه میدهد که در بیشتر بازیهای RPG پیدا نمیشود. تصمیمات شما فقط به انتخابهای دیالوگی محدود نمیشوند که یک مسیر را باز و دیگری را قفل کند، بلکه تمام انتخابهای شما در گیمپلی تأثیر دارند—که میتواند منجر به اتفاقات خندهدار یا حتی دلخراش شود!
داستان اصلی، تصمیمات مهم و لحظات غیرمنتظره

در مأموریت اصلی، باید چند کار را قبل از ترک شهر در صبح انجام دهید. در این میان، میتوانید با نجیبزادگان محلی آشنا شوید، و هنریِ خوشصحبت من، خب… سر از آغوش یک زن درآورد!
قهرمان ما خوابش برد و وقتی بیدار شد، صبح شده بود! ناگهان همان وحشتی را احساس کردم که آخرین بار هنگام خواب ماندن و از دست دادن یک مهلت تحویل دانشگاهی تجربه کرده بودم! هنری هیچکدام از مأموریتهایش را انجام نداده بود، پس با عجله همهی وسایل لازم را جمع کردم و نزد هانس برگشتم—که برعکس استاد دانشگاه، متوجه هیچچیز نشد! این اتفاق کاملاً نتیجهی تصمیمات خودم بود و همین باعث شد حسی خاص و منحصربهفرد به بازی اضافه شود.
هم در داستان اصلی و هم در مأموریتهای فرعی، انتخابهای زیادی پیش رویتان است، پس با دقت تصمیم بگیرید! چراکه بازی چندین پایان متفاوت دارد که به تصمیمات شما بستگی دارند.
قرونوسطی هیچوقت اینقدر زیبا نبوده!
اولین منطقه، Trosky، بهعنوان یک مقدمهی عالی عمل میکند—با مأموریتهای جانبی عمیق و مناظر خیرهکننده. موسیقی متن یان والتا دوباره بینقص است و بهخوبی با آرامش طبیعت و هیجان نبردها هماهنگ میشود.
اما بازی واقعاً در منطقهی Kuttenberg اوج میگیرد—یک محیط عظیم، زیبا و پر از فعالیتها و مأموریتهای جانبی. اگر بخواهم دوباره به The Witcher 3 اشاره کنم، مثل خروج از White Orchard و ورود به Velen و Novigrad است!

Kuttenberg یک شاهکار است. شهر اصلی بازی بزرگ، زنده و متنوع است. یکی از ویژگیهای چشمگیر بازی اول این بود که روستاها و شهرها حس یک مکان واقعی تاریخی را داشتند، نه یک نقشهی ساختهشده برای یک بازی ویدیویی—و حالا، Kutná Hora در قرن ۱۵ این حس را به کمال رسانده است!
Kuttenberg؛ یکی از بهترین شهرهای دنیای بازیها
Kuttenberg بیشک یکی از بهترین شهرهای بازیهای ویدیویی است و گشتوگذار در آن لذتبخش و زنده به نظر میرسد. وجود چندین میخانه، فروشگاه و بازار در سراسر شهر، حسی واقعی و کاربردی به آن میدهد. علاوه بر این، بازسازی بناهای واقعی مثل دادگاه ایتالیایی (Italian Court) فوقالعاده است.
داستانی حماسی که وحشتهای جنگ را به تصویر میکشد
با ادامهی سفر انتقامی هنری، اوضاع پیچیدهتر میشود. بازی فقط یک ماجراجویی قرونوسطایی ساده نیست، بلکه پیامدهای انتقام و عواقب بازیهای قدرت اشراف را نشان میدهد—جایی که مردم عادی بیشترین آسیب را میبینند.

این بار، داستان از این هم قویتر است، زیرا هنری اختیار بیشتری دارد. در بازی اول، او تقریباً در مسیر داستان کشیده میشد، اما قوس شخصیتیاش ناتمام ماند. اینجا اما، او فرصتی برای انتقام دارد—و بیشتر از این چیزی نخواهم گفت!
جنگ و اخلاقیات؛ تصمیمات بدون پاسخ درست
با مناطق جدید، شخصیتهای جدیدی نیز معرفی میشوند و بازی ابهام اخلاقی جنگ را بهخوبی بررسی میکند.
بودن در “سمت درست” لزوماً به معنای یک فرد خوب بودن نیست. از نظر گیمپلی نیز، انتخاب “گزینهی خوب” اغلب دو لبه دارد—ممکن است در کوتاهمدت درست به نظر برسد، اما پیامدهای سختی به همراه داشته باشد.
نبردها حماسی و بزرگ هستند، اما بازی هرگز جنگ قرونوسطایی را زیبا جلوه نمیدهد.

داستان تاریک با طنز و انسانیت
هرچند بازی به نیهیلیسم نمیافتد، اما طنز و شخصیتهای خوب به اندازهای در داستان هستند که از آن فقط به عنوان یک تراژدی افسردهکننده یاد نشود. این بازی همچنان یک داستان بسیار شخصی است، که دوستی هنری و هانس در آن درخشش خاصی دارد، و این رابطه به گرمای واقعی میان خونریزیها میافزاید. هر دو بازیگر نیز عملکرد خود را بهتر کردهاند. دیدن گادوین، کشیش مست محبوب همه، که بیشتر در مرکز توجه قرار میگیرد، نیز یک افزودهی خوشایند است.
مأموریتهای جانبی؛ سندباکس قرونوسطایی شما
در حالی که داستان اصلی جایی است که شما لحظات بزرگ و نبردهای سینمایی خواهید داشت، مأموریتهای جانبی همان سندباکس قرونوسطایی شما هستند. این مأموریتها داستانهای جذابی دارند و خیلی بیشتر از مأموریتهای ساده و تکراری که در دیگر RPGها پیدا میکنید، به تفصیل پرداخت شدهاند.
علیرغم اتمام داستان اصلی پس از بیش از 80 ساعت گیمپلی، هنوز دور از تمام شدن با Kingdom Come: Deliverance 2 هستم و با سرعتی آرام همچنان مأموریتهای جانبی را ادامه خواهم داد.
نبردهای دشوار: همچنان شوخی نیستند
نبردها در Kingdom Come: Deliverance 2 سخت هستند. اگر فکر میکنید میتوانید گروههای راهزنان را با ضدحملات و تواناییهای مرگبار از پیش رو بردارید، باید بگویم که ناامید خواهید شد. دشمنان در هر فرصتی به شما حمله میکنند، با استفاده از **تمام سلاحهای قرونوسطایی مثل شمشیر، تبر و چکشها، بنابراین یک گروه از دهقانان میتواند خطرناکتر از یک شوالیه تمامزره باشد.
در ساعات اولیه، میتوانستم یک دوئل یک به یک را راحت برنده شوم اما در برابر سه یا بیشتر حریف تقریباً غیرممکن بود. اما وقتی به Kuttenberg رسیدم و یک دست زره کامل داشتم، دوباره تبدیل به یک تانک متحرک شدم.
سیستم پیشرفت؛ جذابیت واقعی نبرد
این جایی است که سیستم پیشرفت بازی میدرخشد. شما در صورت رفتن به نبرد بدون کلاهخود، با لباسهای پاره و گرسنه و زخمی حتی یک ثانیه دوام نخواهید آورد. اما با افزایش زره و مهارتهایتان، نبردها سریعتر، پاسخگوتر و راحتتر میشود—و این برای بازی بهتر است.
نبردها حالا راحتتر شدهاند
اگر در نبردهای بازی اول مشکل داشتید، دنبالهی آن کمی آسانتر به نظر میرسد. دشمنان کمتر تهاجمی هستند و نقاط حمله و دفاع کمتری وجود دارد که بازی را سادهتر کرده است.
من شمشیر کوتاه و سپر را ترجیح دادم چون ترکیبها حس رضایتبخشی داشتند، اما هنری میتواند در هر سلاحی که انتخاب میکنید استاد شود. پس از افزایش مهارتها و یادگیری حرکات جدید، بردن نبردها احساس رضایتبخشتری دارد.
دیگر خبری از مشکلات عملکردی نیست
Kingdom Come: Deliverance در نسخه اول از بگهای بازیشکن و مشکلات عملکردی رنج میبرد، اما در این دنباله خبری از این مشکلات نیست – بازی به طور عالی بهینهسازی شده است.
زمانی که سیستم مورد نیاز برای بازی را دیدم، نگران شدم، اما در حال حاضر روی **PC و Steam Deck خود با نرخ فریم پایدار و بدون کرش بازی میکنم. به جز چند مشکل جزئی که در پایین ذکر میشود، Warhorse از تجربهی مشکلدار راهاندازی بازی قبلی درس گرفته است.

سوارکاری همیشه هم صاف و هموار نیست
با اینکه من دنیای باز، نبردها و داستان بازی را دوست داشتم، چند نکته کوچک وجود داشت که اذیتکننده بود. بگها به اندازه بازی اول رایج نبودند، اما مشکلات کوچکی مثل ناتوانی در بالا رفتن از پلهها بدون دویدن و NPCها که به محض نزدیک شدن من شروع به سرزنش میکردند اما بعد در گفتگو کاملاً مودب بودند، وجود داشت.
حرکت هنوز هم در بعضی مواقع کمی سنگین به نظر میرسد. هنری نمیتواند از هیچ چیزی بالاتر از ارتفاع کمر بالا برود، که حتی دیوارهای کوچک هم مثل کوه به نظر میرسند. به عنوان مثال، وقتی فکر کردم که راهی هوشمندانه برای تکمیل یک ماموریت پیدا کردهام و قصد داشتم از پنجره وارد شوم، فقط به یک موانع نامرئی برخوردم. NPCها که درها را جلوی من میبندند هم صبرم را آزمایش میکرد.
داستان اصلی هم چند ماموریت داشت که روند بازی را کند میکرد، مثل پیشخدمت بودن در یک جلسه شورا. همچنین گفتگوها زیاد بودند و با اینکه نویسندگی و اجرا خیلی خوب بود، گاهی حس میکردم که در حال تکمیل کردن یک چکلیست هستم تا به بخشهای هیجانانگیزتر برسم.
واضح است که عشق زیادی در هر جنبه از بازی Kingdom Come: Deliverance 2 ریخته شده است.
اگر در بازی اول نبردها برایتان خیلی دشوار بود یا مکانیکهای بقا خستهکننده به نظر میرسید، شاید گیمپلی سادهشده دنباله نتواند نظر شما را تغییر دهد.
اما اگر طرفدار بازی اول بودید، اینجا خیلی چیزها برای لذت بردن وجود دارد. این بازی به وضوح همان بازیای است که Warhorse در ۲۰۱۸ میخواست بسازد و در بسیاری از جنبههای کوچک بهبود یافته است. بزرگتر و بهتر، یک بازی است که باید تجربه کنید.
بجز چند مورد سنگینی و ماموریتهای خستهکننده، پیدا کردن بازی دیگری که اینطور واقعگرایی و سرگرمی را با هم ترکیب کرده باشد سخت است. با نبردهایی که سخت اما رضایتبخش هستند، داستانی با ابعاد اخلاقی مبهم اما عظیم و دنیای قرون وسطی که با جزئیات وفادارانه بازسازی شده و پر از کارهایی برای انجام دادن. این دنبالهای است که طرفداران میخواستند، و من خیلی مشتاقتر از قبل برای ادامه هستم.
لطفا راهنمای بازی Kingdom Come Deliverance 2 رو هم بزارید ممنون