نقد فیلم Mickey 17

با نقد فیلم Mickey 17 همراه باشید. طرفداران فیلمهای اکشن و علاقهمندان به بونگ جون-هو حالا میتوانند خوشحال باشند. پس از اینکه Parasite شش سال پر از کمبود را به دنبال داشت، برنده جایزه اسکار با یک پدیده علمیتخیلی برگشته است که پر از ایدههای بلندپروازانه و شوخیهای دیوانهوار است تا حتی گرسنهترین طرفداران را راضی نگه دارد — مخصوصاً اگر این کارگردان کرهای دوباره برای پنج سال دیگر سکوت کند. نقد و بررسی فیلم های روز را در جوی استیک مطالعه کنید.
نقد فیلم Mickey 17
با این حال، کسانی که به دنبال دقت و ظرافت بینظیر Parasite (یا Mother و Memories of Murder هستند) باید امیدوار باشند که پروژه بعدی دوباره در سرزمین خود ساخته شود، چرا که Mickey 17 تنها تفاوت واضحی که میان آثار انگلیسی و کرهای این کارگردان وجود دارد را تثبیت میکند. به شکلی مجاز و حقیقی، Mickey 17 نشان میدهد که بونگ جون-هو دارد از کنترل خارج میشود.

اینکه کارگردان یک رمان به نام “Mickey 7” را اقتباس کرده، خود نشانهای از سرزندگی و فراوانی در این فیلم است، در حالی که شایعات مربوط به سردرگمی استودیو تنها طنزآمیزتر میشود، بهویژه با توجه به ارتباط برجسته فیلم با میراث Warner Bros. به چشم میآید. به طرق مختلف، Mickey 17 بیشتر شبیه یک کارتون Wile E. Coyote است که تمام خشم دیوانهوار چاک جونز را به یک دنیای دیستوپیای زنده منتقل کرده است، همراه با کمی طنز سیاسی پوشیدهشده برای افزودن به جذابیت.
رابرت پتینسون همهی شخصیتهای میکی را بازی میکند، شروع از یک مرد بیکار و بیهدف که برای نجات خود از حکم اعدام، خود را در یک برنامه آزمایشی کلونسازی ثبتنام میکند. اما شوخی بر سر او تمام میشود: وقتی که میکی پرایم نه حروف درشت را میخواند و نه نوشتههای ریز، او تبدیل به یک “Expandable” میشود — یک کاناری فضایی که باید روشهای مختلف مرگ در فضا را آزمایش کند. هر بار که یک نسخه از بین میرود، نسخه بعدی به چاپ میرسد تا دوباره به شکل غیرمستقیم بمیرد، با انتقال آگاهی از یک نسل به نسل بعدی. مشکل زمانی آغاز میشود که میکی 18 در حالی که میکی 17 هنوز زنده است ظاهر میشود — نقض پروتکل که مجازات آن مرگ بدون تولد دوباره است.
پتینسون که از آیدل نوجوانی به کارگردان محبوب و سپس قهرمان اکشن تبدیل شده، به راحتی میتواند کمدی را صفت واقعی خود بنامد و در اینجا یک اجرای بدنی انعطافپذیر ارائه میدهد که به اندازه جیم کری در اوج دورانش ماهر است. او با بازی در نقش دو کلون با شخصیتهای کاملاً متفاوت — “میکی ملایم” و “میکی هابانیرو”، همانطور که ناشا (با بازی نائومی آکی) آنها را توصیف میکند — بازیگر حس درونی فوقالعادهای از کمدی احمقانهای که ممکن است کارگردان فیلمشناسانهاش آن را به جری لوئیس نسبت دهد، دارد. همچنین حضور کافی بر روی صفحه دارد که به راحتی بتواند شخصیتهایش را از هم تفکیک کند، حتی وقتی که هر دو به طور یکپارچه در یک شات ترکیب شدهاند.
در هر زمینه دیگری، بازی گسترده و کهکشانی این بازیگر – که بدن خود را به یک علامت نگارشی پیچ و تاب میدهد در حالی که دیالوگهایش را با لهجهای که از استیو بوشمی گرفته شده ادا میکند – ممکن است تهدیدی برای فیلم باشد؛ اما در Mickey 17، او به جای آن، ما را ثابت نگه میدارد و این مانیا و هرج و مرج کنترلنشده که در اطراف جریان دارد را جبران میکند.

ممکن است فقط با لیست کردن بازیکنان فرعی و داستانهای جانبی مختلف نفس کم بیاورید، که در میان آنها میتوان به استیون یئون به عنوان یک راستگرا فروشنده مواد مخدر و آناماریا وارتولومِی (که فیلم突破یش “Happening” جایزه اصلی ونیز را از رئیس هیئت داوران … بونگ جون-هو دریافت کرد) به عنوان یک رقیب پانجنسگرا برای محبتهای میکیها اشاره کرد. لازم به ذکر است که همه آنها در یک کلونی فرازمینی که توسط دو چالشگر خودخواه اداره میشود، گنجانده شدهاند؛ شباهت آنها به اولین زوج امریکا، تصادفی خوشایند نیست.
با دندانهای بزرگ و در حالی که گفتار خود را با همان دیکتونی که سباستین استن در “The Apprentice” به خوبی از آن استفاده کرده، مارک رافالو بازی خود را در سطحی شدید بالا میبرد و به وضوح به رئیسجمهور فعلی اشاره میکند، اما کاملاً تقلید نمیکند. در عوض، کنث مارشال بازی رافالو ترکیبی از همه سیاستمداران خوار شدهای است که به تلویزیونکشیشها و سپس به جنگطلبان تبدیل شدهاند از همه جای دنیا – که این باعث نمیشود بازی او برای هضم راحتتر باشد. تونی کولت به عنوان همسر یلفا به همبازی خود در ارائهی بازی غلو شده میپیوندد و دیالوگهایش را با لذت نقد و بررسی میکند که یک الیت شیفته سس است و موجودات فضایی را به عنوان آخرین مرز در جستجوهای گاسترونومیک میبیند.

کارگردان تمام این صفحات را با سرعتی سرسامآور میچرخاند، با طراحی “Mickey 17” به عنوان حملهای پرشور از تعقیبها و صحنههای اکشن که دو نسخه از پاتینسون را ابتدا در یک ایستگاه فضایی و سپس در یک منظره برفی شبیه به Hoth قرار میدهد (“یک سیاره سفید خالص” میگوید کولت، در حالی که اغراق را در زمین رها میکند) که توسط حلزونهای بومی پر شده است. با پیروی از “Okja” و “Snowpiercer” در لحن و ریتم، بونگ دوباره به بررسی سوالات میلیترالیسم و حقوق حیوانات میپردازد و به سمت برخورد اجتنابناپذیری بین دو گونه میرود.
اما “Mickey 17” از آن آثار قبلی که به طور سادهتری ساخته شده بودند، بلندتر و آزادانهتر است، یک روایت از پیش شلوغ را با کنایههای فلسفی و وجودگرایانه میآمیزد در حالی که میکی را به عنوان نوعی پرومته مدرن و تراژیکومیک به تصویر میکشد – او حق دارد رودههایش را از دست بدهد، اما هرگز به شکوه دست نمییابد. به طور خلاصه، فیلم در عین حال که هیجانانگیز و خستگیفرسا است، در سطحی برابر از هر دو احساس را منتقل میکند، پر از آرزو و جاهطلبی و در برخی لحظات در اجرا سخت و دشوار است. و پس از شش سال انتظار طولانی، نمیتوان به اندازهای از سخاوت در این جشن عیب گرفت – حتی اگر مهمانی شما را سیر کند ولی کاملاً راضی نکند.