نقد فیلم Old Guy

با نقد فیلم Old Guy همراه باشید. فیلمهای آدمکشهای مسن اخیراً حسابی روی بورس بودن. از جمله فیلم In the Land of Saints and Sinners با بازی لیام نیسون و American Star با بازی ایان مکشین که هر دو سال گذشته منتشر شدن و آثار قدرتمندی در این ژانر بودن.
متاسفانه، اضافه شدن جدید کریستوف والتز به این مجموعه، که کاملاً صریحانه Old Guy نام داره، نتونسته این روند خوب رو ادامه بده.
این فیلم به کارگردانی سایمون وست، که معمولاً قابل اعتماده (با آثاری مثل Con Air و The Expendables 2)، از لحاظ ظاهری شبیه یه اکشن کلاسیک مبتنی بر شخصیتهاست. اما در نهایت، فیلمنامه بیش از حد ضعیفه و داستان فیلم نمیتونه بهدرستی شکل بگیره.
خیلی بد شد، چون والتز قطعاً میتونست در یکی از این نقشها بدرخشه، به شرطی که متریال مناسبی در اختیارش میبود.
نقد فیلم Old Guy
داستان فیلم Old Guy چیست؟

در فیلم Old Guy، کریستوف والتز نقش دنی دولینسکی رو بازی میکنه؛ یک آدمکش قراردادی ساکن لندن که بهتازگی عمل جراحی روی دست تیراندازیش انجام داده و سازمان آدمکشی که براش کار میکنه داره کمکم اون رو بازنشسته میکنه. (یکی از مافوقهاش بهش میگه: «داریم همهچی رو جوانتر میکنیم.»)
Old Guy؛ داستانی نسلمحور درباره قتل
فیلم Old Guy با یک تفاوت جالب شخصیت اصلی خودش رو از سایر آدمکشهای مسن متمایز میکنه. دنی دولینسکی (با بازی کریستوف والتز) برخلاف کلیشههای رایج، نه دچار بحران هویت شده و نه پشیمون از گذشتهاش. برعکس، اون عاشق شغلشه و بیشتر شبهاش رو توی کلابها، در حال رقص و وقتگذرونی با دخترهایی میگذرونه که نصف سن خودش رو دارن.
شروع داستان با این ایده که کسی قراره از شغلی که دوستش داره کنار گذاشته بشه، جذابه.
اما مشکل اصلی از جایی شروع میشه که کل فیلم به رابطه بین دولینسکی و ویلبورگ وابسته میشه. این رابطه قراره شبیه به فیلمهای دو نفره و رفاقتی باشه، اما هرگز نمیتونه مخاطب رو به خودش جذب کنه.
بدتر از اون، فیلمنامهنویسها فیلم رو با دیالوگهای کلیشهای و خستهکننده درباره تفاوتهای نسلی شروع میکنن. دولینسکی بهعنوان یک بومر نمیفهمه چرا دیگه نباید از یه سری اصطلاحات استفاده کنه و ویلبورگ رو به خاطر لاک زدن ناخنهاش مسخره میکنه. از طرف دیگه، ویلبورگ هم اهل نوشیدنی نیست و حتی نمیدونه نانسی ریگان کیه.
انگار قصد داشتن یه اکشن-کمدی بسازن، اما بخش کمدیش رو کامل فراموش کردن!
حتی وقتی صحنههای اکشن هم شروع میشه، دیالوگها و داستان همچنان بدون هیجان و جذابیت باقی میمونه.
بهعنوان بخشی از این روند، از دولینسکی خواسته میشه تا نقش مربی و ناظر ویلبورگ، آدمکش جوان و بااستعدادی با بازی کوپر هافمن رو بر عهده بگیره. هرچند ویلبورگ در نگاه مدیران یک نابغهست، اما مشکل بزرگی داره: موقع انجام ماموریت، گاهی افراد بیگناه رو هم میکشه. (یکی از سوالات بیپاسخ فیلمنامه اینه که چرا با وجود این اشتباهات، همچنان ویلبورگ رو اینقدر مهم میدونن!)
این دو برای انجام ماموریتی به بلفاست فرستاده میشن تا هدفی رو در زمین گلف از بین ببرن. اما وقتی دولینسکی نمیتونه خودش رو کنار بکشه و نقش دوم رو بپذیره، رابطه کاریشون بلافاصله دچار تنش میشه.
با این حال، ماموریت انجام میشه و قراردادهای بیشتری براشون میاد، چون سازمانشون قصد داره کنترل یه باند رقیب در ایرلند رو به دست بگیره.

لوسی لیو هم در نقش آناتا حضور داره؛ مدیر باشگاهی که رابطهای پر از کشمکش و کمی عاشقانه با دولینسکی داره.
با افزایش تعداد جنازهها، مشخص میشه که رتبهبندی آدمکشها دیگه اهمیتی نداره و تنها چیزی که مهمه، زنده موندن و خارج شدن از بلفاستِ خطرناکه.
دست نیمهکارآمد والتز در طول فیلم یک مشکل مداوم به نظر میاد… تا زمانی که ناگهان دیگه مشکلی نیست! (یه فیلم بهتر میتونست از این موضوع لحظهای مهم و تاثیرگذار بسازه.)
دولینسکی و ویلبورگ رویکردهای متفاوتی نسبت به شغلشون دارن. ویلبورگ فکر میکنه کاری که انجام میدن یه هنره، در حالی که دولینسکی اون رو نوعی «پاکسازی» میدونه. اما این تفاوت دیدگاه هرگز در نحوه انجام ماموریتها نشون داده نمیشه.
اونا درباره اخلاق بحث میکنن، اما همهچیز فقط شبیه تزئینی سطحی برای صحنههای اکشن بیشازحد کلیشهای به نظر میاد.
شاید در پسزمینه داستان، ردپایی از یه روایت جذاب وجود داشته باشه؛ داستان آدمکشهای طبقه کارگر از دنیای متفاوت که وسط جنگ قدرت روساشون گیر افتادن.
اما این بخش کاملاً به حاشیه رانده میشه و فقط در صحنه نهایی تیراندازی کمی ظاهر میشه.

کریستوف والتز و لوسی لیو شایسته بیشتر از چیزی هستند که Old Guy بهشون ارائه میده
از نظر بازیگری، والتز و لیو شایسته نقشهای بهتری هستن.
والتز که در فیلمهای درخشان Inglourious Basterds و Django Unchained فوقالعاده ظاهر شد، همچنان نتونسته فیلمسازهایی رو پیدا کنه که به اندازه کوئنتین تارانتینو بتونن از تواناییهاش بهدرستی استفاده کنن.
والتز ذاتاً یک سخنور ماهره که میتونه دیالوگها رو زنده کنه، اما اینجا تقریباً چیزی برای ارائه نداره. چون فیلمنامه هیچ دیالوگ قابل توجهی نداره که بتونه اون انرژی همیشگی والتز رو به نمایش بذاره.
لوسی لیو هم قبلاً در دنیای تارانتینو خوش درخشیده بود. با این حال، او هم در سالهای اخیر نتونسته نقشهایی پیدا کنه که به اندازه دوران Kill Bill و Charlie’s Angels براش چشمگیر باشه و بیشتر به صداپیشگی در انیمیشنها پرداخته.
نقش قابلتوجهش در فیلم ترسناک Presence به کارگردانی استیون سودربرگ نشون میداد که شاید دوباره به اوج برگرده. اما در Old Guy او فقط در نقش یه «معشوقه سطحی» ظاهر میشه؛ نقشی که تقریباً هیچ ارتباطی با داستان اصلی نداره و کاملاً بیهدف به نظر میاد.
در نهایت، همهچیز به کوپر هوفمن میرسه؛ کسی که هنوز نمیشه قضاوت قطعی دربارهاش داشت

فرزند بودن فیلیپ سیمور هوفمن، بار سنگینی رو روی دوشش گذاشته؛ چون همه ازش انتظار دارن میراث پدرش رو ادامه بده.
نقش جالبش در فیلم Licorice Pizza به کارگردانی پل توماس اندرسون باعث شد نامش بر سر زبونها بیفته. همچنین، در مجموعه تحسینشده Saturday Night هم حضور قابل قبولی داشت.
اما در Old Guy هیچ نشونهای وجود نداره که ثابت کنه میتونه بهدرستی راه پدرش رو ادامه بده.
فیلیپ سیمور هوفمن حتی از یه نقش ساده توی فیلمی مثل Twister چیزی میساخت که مردم بعد از ۳۰ سال هم دربارهاش صحبت کنن.
اما کوپر اینجا یه نقش بیرمق رو تحویل میده که حتی نمیتونه اندکی اون رو ارتقا بده.
ویلبورگ نه ترسناک به نظر میرسه، نه مثل یه نابغه. حتی هیچ ویژگی روانپریشانهای هم نداره. فقط مثل یه شخصیت خستهکننده و بیروح روی پرده ظاهر میشه.
(برای نسخه جالبتری از چنین شخصیتی، میشه به بازی جک گلیسون در فیلم In the Land of Saints and Sinners اشاره کرد.)
کل پیشبرد داستان Old Guy به این وابسته است که مخاطب تا پایان باور کنه دولینسکی حاضر میشه برای نجات ویلبورگ جونش رو به خطر بندازه.
اما این باور هرگز شکل نمیگیره چون فیلم نتونسته رابطهای قانعکننده بین این دو شخصیت بسازه.
ظاهر خوب، محتوای ضعیف
سایمون وست یکی از کارگردانهای خوب در زمینه اکشنهای سطح B محسوب میشه. به همین دلیل، حداقل ظاهر Old Guy مثل یه فیلم واقعی به نظر میاد.
هرچند مشخص نیست چرا باید والتز رو سه بار در حال رقص توی کلاب ببینیم! (چهار بار، اگه تیتراژ پایانی رو هم حساب کنیم.)
با وجود زمان ۹۳ دقیقهای، فیلم باز هم کشدار به نظر میاد.
البته، چند صحنه کوچک مثل استفاده والتز از میز اتو بهعنوان سپر گلوله، جذابیتهای خاص فیلمهای اکشن کمهزینه رو داره.
اما در نهایت، هیچ میزان از مهارت و کارگردانی نمیتونه داستانی به این کلیشهای و شخصیتهایی به این بیروح رو نجات بده.
آدمکشهای مسن در گذشته عملکرد بهتری داشتن و قطعاً در آینده هم خواهند داشت.
این ژانر همیشه ادامه خواهد داشت.