نقد فصل دوم سریال Severance

با نقد فصل دوم سریال Severance همراه باشید. میتوان با اطمینان گفت که اپل تیوی+ اکنون به طور بیسروصدا به خانهی برخی از بهترین گزینههای استریم تبدیل شده است. اغلب افراد هنگام صحبت درباره اپل تیوی+، سریالی مثل Ted Lasso را نام میبرند؛ عنوانی که این سرویس را به جریان اصلی محبوبیت رساند. اما در کنار درامهای برجستهای مانند For All Mankind، The Morning Show و Foundation، یک تریلر علمی-تخیلی نهچندان پر سر و صدا نیز در این پلتفرم منتشر شد که به سرعت جایگاه خود را به عنوان یکی از مفهومیترین آثار تلویزیونی تثبیت کرد. نقد فیلم و سریال های روز را در جوی استیک دنبال کنید.
نقد و بررسی فصل دوم سریال Severance
نقد فصل دوم سریال Severance
حدود سه سال از اولین فصل Severance که توسط دن اریکسون خلق شده، میگذرد. با وجود پایان هیجانانگیز فصل اول، انتظار برای ادامه آن تنها بیشتر شده است. فصل دوم این سریال نشان میدهد که صبر برای چیزهای خوب واقعاً ارزشمند است. اگرچه ممکن بود فصل دوم تلاش کند بلافاصله به تمام سوالات مخاطبان پاسخ دهد، اما به جای این کار، یک معمای علمی-تخیلی حتی بزرگتر و هیجانانگیزتر را به نمایش میگذارد. این فصل عمق اسرار Lumon Industries را آشکارتر کرده و دوباره خود را به عنوان یکی از بهترین سریالهای سال معرفی میکند.

موضوع فصل دوم سریال Severance چیست؟
در ادامه پایانبندی فصل اول که چندین افشاگری بزرگ درباره لومون و اثرات جنجالی طولانیمدت برنامه جداسازی ارائه داد، شاید هیچکدام به اندازه فاش شدن این موضوع شوکهکننده نبود: خانم کیسی (دیچن لاچمن)، مشاور سلامتی لومون، همان جما، همسر مارک (آدام اسکات) است که پیشتر تصور میشد فوت کرده است. اما فصل دوم به سرعت نشان میدهد که تصمیم جسورانه دیلن (زک چری) برای فعال کردن حالت اضطراری اضافهکاری، و وارد کردن شخصیتهای درونی به دنیای بیرون، عواقب غیرمنتظرهای برای تیم پالایش دادههای کلان به دنبال دارد، زمانی که آنها به محل کار بازمیگردند.
برای هلی (بریت لور)، حالا او بیش از پیش از نقش واقعی شخصیت بیرونیاش در لومون آگاه است و درون خود با این کشمکش مواجه است که چقدر از این اطلاعات را با گروه در میان بگذارد. اروینگ (جان تورتورو)، که در بیرون تلاش کرده بود با همکار سابقش برت (کریستوفر واکن) ارتباط برقرار کند، با شواهدی روبهرو میشود که نشان میدهد فردی که به او علاقه دارد در رابطهای دیگر است. در مورد مارک، افشای هویت خانم کیسی او را در موقعیت دشواری قرار میدهد، زیرا شخصیت درونیاش اطلاعاتی دارد که شخصیت بیرونیاش از آن بیخبر است — و حالا او باید دوباره به اعماق مشکلات لومون برگردد تا او را پیدا کند.

تأثیرات پایانبندی فصل اول بر کسانی که در موقعیتهای قدرت در این شرکت مرموز هستند نیز دیده میشود. هارمونی کوبل (پاتریشیا آرکت)، معروف به خانم سلوویگ، با نظارت سنگین به دلیل وقوع چنین نقض بزرگی در زمان مدیریت خود مواجه است و در نهایت تصمیم میگیرد برای یافتن هدف واقعیاش در لومون، سفری به سوی خودشناسی آغاز کند. در همین حال، ست میلچیک (ترامل تیلمان)، ناظر طبقه جداسازی، تلاش میکند با ترکیب جدیدی از خوراکیها در دستگاه فروش و برنامهریزی یک عقبنشینی جدید، روحیه کارکنان را بازسازی کند.
از نظر جنبههای عمومیتر، شخصیت بیرونی هلی، که حالا مشخص شده دختر مدیرعامل لومون است، باید راهی برای حفظ وجهه خود پیدا کند، بهویژه پس از رفتار غیرمنتظره شخصیت درونیاش در مراسم گالای شرکت در پایان فصل اول. در این میان، تلاشهای مخفیانه مارک و هلی برای یافتن خانم کیسی، آنها را به بخشهای جدیدی از لومون میبرد که تاکنون کشف نشده بودند. این ماجراجویی نهتنها چهرههای تازهای را به داستان اضافه میکند، بلکه ما را به این فکر وامیدارد که این شرکت پشت پرده واقعاً در حال انجام چه کاری است.

فصل دوم Severance به همان اندازه که سوالات را پاسخ میدهد، سوالات جدیدی را مطرح میکند
فصل دوم سریال Severance گواهی بر قدرت بازیگران آن است. بهویژه بریت لور، که همزمان باید شورش آشکار هلی آر. و خونسردی کنترلشده هلنا ایگان را به تصویر بکشد. همچنین آدام اسکات، که خطوط میان شخصیت درونی و بیرونی مارک بیش از همیشه محو شدهاند. زک چری نیز بهترین بازی خود را تا به امروز ارائه میدهد، زیرا زندگی خانوادگی دیلن بهطور غیرمنتظرهای با ساعات کاری او تداخل پیدا میکند. جان تورتورو نیز همچنان روایت احساسی شخصیت اروینگ را دنبال میکند، که میان عشقی ممنوعه با یکی از کارکنان لومون و پایبندی سرسختانه به قوانین عجیب شرکت گرفتار شده است.
ترامل تیلمان، که تاکنون شاید یکی از کمتوجهترین اعضای گروه بازیگری بوده، با تغییر جایگاه قدرت شخصیتش به مرکز توجه میآید. نتیجهی این تغییر شگفتانگیز و جذاب است و تماشای آن روی صفحه نمایش لذتبخش است. میلچیک که همواره حضوری دلهرهآور در میان کارکنان طبقه جداسازی بوده، این فصل به یک نیروی آنتاگونیستی پیچیدهتر تبدیل میشود، در حالی که خود او نیز به دلیل تخلفات مسخرهای مثل استفاده از کلمات خیلی سخت یا اشتباه گیره کردن گزارشها، از سوی مافوقهایش بازخواست میشود.
پاتریشیا آرکت نیز فرصت بیشتری پیدا میکند تا بر روی شخصیت مرموز هارمونی کوبل کار کند. داستان این فصل نشان میدهد که ارتباط او با لومون بسیار عمیقتر از چیزی است که تاکنون تصور میشد. کریستوفر واکن نیز با ادامهی رابطه پیچیدهی برت و اروینگ بازمیگردد و شیمی بین او و تورتورو همچنان بینقص است، حتی اگر این فصل به اندازه کافی از شخصیت او استفاده نکرده باشد.

فصل دوم Severance: شاهکاری در دنیای تلویزیون
در کنار بازیهای درخشان و نویسندگی بینظیر، Severance همچنان یکی از چشمنوازترین سریالهای تلویزیونی است، که این موفقیت را مدیون کارگردانی فوقالعاده خود میباشد. بن استیلر، که کارگردانی پنج قسمت از ده قسمت فصل دوم را برعهده داشته، بار دیگر به سریال بازگشته و با کارگردانانی چون اوتا بریزویتز (Westworld)، سم داناوان (The Crown) و جسیکا لی گانی همکاری کرده است. این تیم، سطح استاندارد بالای فصل اول را بیش از پیش ارتقا دادهاند.
هرچند سریال زبان بصری مشخصی ندارد، اما هر قسمت با تصاویر متفاوت و منحصربهفرد خود تجربهای بصری بینظیر خلق میکند که هیچ سریال دیگری توان رقابت با آن را ندارد. تضاد میان دیوارهای بکر و سفید لومون و شب زمستانی تاریک، شکاف میان دنیای درونی و بیرونی را برجستهتر از همیشه به نمایش میگذارد. برخی قسمتهای فصل دوم، بهویژه قسمت هفتم، داستانهای مستقل و دلخراشی روایت میکنند که هم از نظر بصری و هم از لحاظ داستانی، مخاطبان را برای هفتهها درگیر تحلیل و بحث خواهند کرد.

Severance در ذات خود، سریالی است که به دلیل پیچیدگیهای داستانیاش همیشه بحثبرانگیز بوده است. با این حال، فاصله طولانی میان فصلها خطر از دست رفتن علاقه مخاطبان را به همراه داشت، بهویژه در دنیایی که مملو از سریالهای جذاب دیگر است. اما فصل دوم این نگرانیها را با کارگردانی خیرهکننده، بازیهای برجسته، و معماهای پیچیده و جذاب از بین میبرد. ادامه تکاملیافته و ذهنمحور این سریال، به نویسندگی دان اریکسون و تیم نویسندگان شامل محمد المصری، وینینگ یو، آنا اوویانگ مونچ، اریک واگنر، مارک فریدمن و آدام کونتی، جایگاه Severance را بهعنوان یکی از بهترین آثار تلویزیونی تثبیت میکند. این سریال ثابت میکند که بهترین داستانها همیشه ارزش صبر کردن را دارند.