بررسی بازی Split Fiction ؛ بهترین بازی دونفره سال

با بررسی بازی Split Fiction همراه باشید. استودیوی Hazelight دوباره برگشته و این بار عشقش به بازیهای همکاری را با Split Fiction دو برابر کرده. این بازی ترکیبی از یک حماسه علمیتخیلی و یک رمان فانتزی است که با هم در یک مخلوطکن ریخته شده و تا آخرین حد ممکن قوی شدهاند! در ادامهی مسیر It Takes Two، این ماجراجویی جدید شما را به دنیایی میبرد که داستانها واقعاً با هم برخورد میکنند. با مکانیکهای متغیر و یکی از خلاقانهترین طراحی مراحل در بازیهای همکاری اخیر، Split Fiction طوفانی از خلاقیت است.
بررسی بازی Split Fiction
یک ماجراجویی فراتر از ژانرها

در Split Fiction، شما در نقش میو هادسون و زویی فاستر قرار میگیرید، دو نویسندهی درگیر که دیدگاههای هنری کاملاً متفاوتی دارند. اما وقتی انتشارات مشکوک Rader Publishing با دستگاه دزد ایدهی خود داستانهای آنها را به هم ترکیب میکند، همهچیز در یک شبیهسازی پر از باگ به هم میریزد. حالا این دو مجبورند بین جهانهای یکدیگر جابهجا شوند—از نینجاهای سایبرپانکی که روی موتورسیکلتهای نئونی میتازند، تا تعقیب گربهها میان قصرهای جادویی شناور و روبهرو شدن با تجسمهای ذهن و احساساتشان.
در هستهی Split Fiction، تضادها با هم برخورد میکنند. میو، نویسندهی جدی علمیتخیلی، و زویی، خیالپردازی عاشق فانتزی. اختلافاتشان باعث بحثهای بامزهای میشود، از اینکه «تکنو واقعاً موسیقی حساب میشود یا نه» تا مقایسهی زندگی شهری و روستایی. در ابتدا، مثل یک کلیشهی آشنا به نظر میرسد، اما بازی دقیقاً میداند که چه میکند. در اوایل، این تضادها را پررنگ میکند تا مخاطب تصور کند که فقط با یک تقابل سادهی دیدگاهها روبهرو است.
میو احساساتش را پشت داستانهای علمیتخیلی اکشن و پرتنش پنهان میکند، جایی که همهچیز تحت کنترل است. در مقابل، زویی از فانتزی بهعنوان راهی برای زنده نگهداشتن خاطرات عزیزانش و فرار از گذشتهی تاریک خود استفاده میکند. اما با عبور از جهانهای یکدیگر، مجبور میشوند با باورهای خود روبهرو شوند. حتی لحظهای در بازی وجود دارد که یکی از دنیای زویی، فرصتی برای میو ایجاد میکند تا از تاریکی همیشگیاش فاصله بگیرد و به چیزی لطیفتر پناه ببرد—لحظهای که واقعاً تأثیرگذار است.

رشد شخصیتها بهشکلی طبیعی در گیمپلی تنیده شده است. سبکهای منحصربهفردشان جهان بازی را شکل میدهد و کمکم روی داستانهای یکدیگر تأثیر میگذارند، بدون اینکه روند بازی کند شود. Split Fiction همچنین هوشمندانه از ترسها و خاطرات کودکی استفاده میکند تا حس شگفتی و نوستالژی را به رابطهی این دو اضافه کند. بعضی لحظات احساسی ممکن است برای برخی بازیکنان تأثیرگذارتر باشند، اما مسیری که میو و زویی طی میکنند، این بازی را به تجربهای خاص تبدیل میکند.
متن بازی تیز و پر از طنز است، همراه با طعنههای هوشمندانه به کلیشههای داستانسرایی. ارجاعات بازی تعادل خوبی بین اشارههای ظریف و ادای احترامهای آشکار ایجاد میکنند. یک لحظه در حال تحسین یک ایستراگ از آتشدان Dark Souls هستید، و لحظهای بعد روی Sands of Time سر میخورید، درست مثل Prince of Persia. Split Fiction بدون عذرخواهی از تأثیراتش الهام میگیرد، داستانهایی را که ما را شکل دادهاند جشن میگیرد و در عین حال، مضامین خلاقیت و چالشهای هنری خود را تقویت میکند. آنچه در ابتدا به شوخی با روند نویسندگی و داستانسرایی شباهت دارد، به تدریج به کاوشی عمیق و احساسی در مورد اینکه چرا داستان تعریف میکنیم تبدیل میشود—پر از ارتباط، طنز، و ضربههای احساسی غیرمنتظره.
در مقابل، آقای رِیدر، آنتاگونیست اصلی، فقط یک کلیشهی شرورِ شرکتی متحرک است—و نه از نوع خوبش! انگیزههایش به طرز سادهلوحانهای فقط پول درآوردن و دزدیدن ایدهها از طریق دستگاه پیشرفتهاش است. اقداماتش منطقی نیستند و تهدیدهایش بیشتر شبیه یک شخصیت کارتونی به نظر میرسد. او بین یک مدیرعامل شیطانصفت کلیشهای و یک رئیس دستوپاچلفتی در نوسان است، تصمیماتی میگیرد که بیشتر برای پیشبرد داستان طراحی شدهاند تا اینکه منطقی به نظر برسند.

دنیای فانتزی بازی از اغراق و کلیشههای خاص خود به شکلی خلاقانه بهره میبرد، اما چارچوب دنیای واقعی و شخصیت ریدر فاقد همان انرژی و انسجام است. بعد از ۱۵ ساعت گیمپلی، نقش او در نهایت به ایجاد باگ در شبیهسازی و گاهی ظاهر شدن برای تهدید محدود میشود، که فقط راهی ساده برای پیوند دادن بخشهای داستان است. Split Fiction در روایت ماجراهای داخل شبیهسازی عالی عمل میکند، اما دنیای بیرونی و شخصیت منفیاش در مقایسه با آن کمرمق و فراموششدنی به نظر میرسد.
تکمیل تجربهی همکاری
درست به سبک Hazelight، بازی Split Fiction کاملاً بر پایهی همکاری ساخته شده است. یک لحظه در حال فرار با هاورکار هستید—یکی هدایت میکند و دیگری به دشمنان و موانع شلیک میکند. لحظهای بعد، باید با هماهنگ کردن الگوها قفل یک دروازهی غولپیکر را برای ورود به قصر یخی باز کنید. هر مرحله مکانیکهای جدیدی برای میو و زویی معرفی میکند که حتی در طول همان مرحله هم تکامل مییابند. این ترکیب اکشن، پلتفرمینگ و معما باعث میشود حتی مأموریتهای طولانی هم جذاب و پویا باقی بمانند. طراحی مراحل به گونهای است که با وجود تنوع زیاد در گیمپلی، همگی به شکل یکپارچه و هماهنگ حس میشوند، نتیجه؟ یکی از بهترین نمونههای بازی همکاری در یک ویدیوگیم.
میو با گجتهای هایتک خود مثل جتپک، تغییر جاذبه و سپر لیزری، تضادی جالب با قدرتهای فانتزی زویی دارد—از گلولههای آتشین و تاب خوردن با شاخههای درختان تا تغییر شکل به موجودات مختلف. بازی شما را مجبور میکند که در چالشهای سخت و لحظات رضایتبخش کاملاً به یکدیگر تکیه کنید. برای عبور از گلهای تیغدار یک رودخانه، میو به یک ماهی تبدیل میشود و سکو را جابهجا میکند تا زویی بتواند از آن عبور کند. یا شاید زویی با اگزوسکلت خود بتواند یک پهپاد کوچک را به جلو هل دهد تا میو با توانایی نانوتکنولوژی خود آن را هک کند. این نوع هماهنگی و همزمانی، هستهی اصلی گیمپلی است و چیزی است که Split Fiction را به تجربهای فوقالعاده در بازیهای همکاری تبدیل میکند.

با وجود مکانیکهای همیشه در حال تغییر، Split Fiction همچنان حس شهودی خود را حفظ میکند. بازی مدام ایدههای جدید معرفی میکند، اما یادگیری آنها سریع و ساده است. حتی اگر بعد از مدتی دوباره به بازی برگردید، بدون احساس سردرگمی میتوانید ادامه دهید. بازی از شما انتظار ندارد که همهی قابلیتها و مکانیکهای گذشته را به خاطر داشته باشید، بلکه روی آنچه در لحظه مهم است تمرکز میکند.
با این حال، Split Fiction اصلاً مناسب تازهواردها نیست. بازی تسلط خوبی بر کنترلهای گیمینگ میطلبد و بسیاری از مکانیکهای آن بر پایهی دانش قبلی از بازیها طراحی شدهاند. با اینکه جان نامحدود دارید، اما مکانیک ریاسپاون همیشه مهربانانه نیست. گاهی درست وسط یک مبارزه، روی سکویی در حال سقوط یا هنگام حملهی یک ترول زنده میشوید و بلافاصله دوباره میمیرید! اگر با فیزیک پلتفرمینگ، دکمهزنیهای زمانبندیشده یا چالشهای عکسالعمل سریع آشنا نباشید، این بازی راهنماییتان نمیکند. Split Fiction یک نامهی عاشقانه به دنیای گیم است—ساخته شده توسط گیمرها، برای گیمرها. برای کسانی که از آن سر در میآورند، تجربهای پاداشدهنده است، اما برای دیگران ممکن است ناامیدکننده باشد.
بررسی بازی Monster Hunter Wilds
دو نفر علیه یک نفر
مبارزات باس در Split Fiction نمونهای بینقص از طراحی هوشمندانهی کوآپ هستند. هر نبرد فراتر از فرمول معمول سهمرحلهای میرود. از رقص دوئل با شاه میمون گرفته تا مبارزهی شلوغ با بازرس پارکینگ، هر باسفایت با تغییر زاویه دید و مکانیکهای گیمپلی، بازیکنان را غافلگیر و درگیر نگه میدارد.
یکی از لحظات برجسته، باس کامیون غلتکی است. در این نبرد، روی موتورسیکلتهایی به سبک Akira میجنگید و در نهایت، باید از روی یک رمپ پرش کنید تا آخرین ضربه را در میانهی هوا فرود بیاورید. در تجربهی ما، لحظهای به اسلوموشن رسیدیم، هر دو همزمان شلیک کردیم و نتیجه، یک صحنهی سینمایی بینظیر و هیجانانگیز شد!
نویسندگی طنز، اکشن مهیج، چالشهای تازه و پیوند قوی با داستان باعث میشود این نبردها کاملاً متمایز باشند. باسفایتهای Split Fiction از بهیادماندنیترین مبارزاتی هستند که در مدتها تجربه کردهام.

مأموریتهای فرعی؛ حواسپرتیهای جذاب
مأموریتهای فرعی در Split Fiction سرگرمکننده و پر از ایدههای منحصربهفرد هستند. هرکدام تم خاص خود را دارند و پر از اشیا و شخصیتهای جالب برای تعاملاند—از ارجاعات مخفی به بازیهای دیگر گرفته تا جادوگریهایی که شما را به ابرهای طوفانی تبدیل میکنند. این مراحل ۵ تا ۱۰ دقیقهای را میتوان با سرک کشیدن و بازیگوشی با همراهتان تا نیم ساعت یا بیشتر هم کش داد! طراحی آنها کاملاً بر اساس کنجکاوی، گیمپلی خلاقانه و لحظات فان چندنفره شکل گرفته است.
فینالی متفاوت و جاهطلبانه
مأموریت نهایی بازی، یک آزمون حسی و فکری است که کلیشههای سنتی گیمینگ را زیر سوال میبرد. مکانیکهای آن در ابتدا کمی عجیب و غیرمعمول هستند، اما وقتی قلقشان را پیدا کنید، پایانبندی رضایتبخشی در انتظارتان خواهد بود. این مرحله شما را مجبور میکند که به شکل متفاوتی با بازی تعامل کنید و همین باعث میشود فینال، چالشبرانگیز و از نظر روایی معنادار باشد.
با این حال، شیب یادگیری آن برای همه بازیکنان راحت نخواهد بود. برخی در لحظات حساس به شدت ناامید خواهند شد، مخصوصاً در صحنههای پرتنش که جای خطا کم است.
جلوههای خیرهکنندهی بصری و صوتی
Hazelight Studios همیشه مرزهای بازیهای کوآپ را جابهجا کرده، اما Split Fiction شاید خیرهکنندهترین اثر آنها از نظر بصری و صوتی باشد. با استفاده از Unreal Engine 5، تیم هنری به رهبری کارل لوونبرگ و جیکوب لارسون یک نمایش چشمنواز خلق کردهاند که روی PlayStation 5 به اوج خود میرسد.
شهرهای سایبرپانکی میو پر از نئونهای درخشان و انرژی الکتریکی هستند، درحالیکه جهانهای فانتزی و نقاشیگونهی زویی مثل یک کتاب داستان زنده به نظر میرسند. در مراحل پایانی، برخی مکانیکهای بازی یادآور پارگیهای جهان در Ratchet & Clank: Rift Apart هستند، که لحظاتی ذهننواز و چشمگیر خلق میکنند.

موسیقی متن جاهطلبانه و صداگذاری بینقص
موسیقی متن Split Fiction به همان اندازه که بصری چشمگیر است، از نظر صوتی نیز بلندپروازانه است. گوستاف گِرفبِرگ، آهنگساز مطرح سوئدی، با همکاری یوناتان یارپهاگ قطعاتی را خلق کرده که ترکیبی از سینثویو پرضرب برای صحنههای علمیتخیلی و موسیقی ارکسترال حماسی برای دنیای فانتزی است. با وجود تفاوتهای موسیقی در هر دنیا، گوشهای تیزبین میتوانند تمهای مشترک و ارتباطهای نامحسوس بین قطعات را تشخیص دهند.
تیم طراحی صدای فلیپ اریکسون هم عملکردی بینقص دارد. از شلیک لیزرها و غرش اژدهاها گرفته تا افکتهای نویزی ناشی از اختلال در شبیهسازی، همه صداها شفاف، غوطهورکننده و لایهبندیشده هستند.
صداپیشگی یکی دیگر از نقاط قوت بازی است. السی بنت (زویی) و کایا چان (میو) به شخصیتهایشان شوخطبعی، احساس و یک حس رقابت دوستانه اضافه کردهاند. هرچند شخصیت آقای رِیدِر از نظر داستانی قوی نیست، اما بن ترنر در صداگذاری این مدیرعامل قدرتطلب عملکرد خوبی دارد و حس تهدید شرکتی را به خوبی منتقل میکند.
نکات مثبت:
✅ گیمپلی کوآپ سرگرمکننده و متنوع
✅ ترکیب هوشمندانه دنیای علمیتخیلی و فانتزی
✅ روایت عمیق و تأثیرگذار از شخصیتهای میو و زویی
✅ طراحی بصری و صوتی خیرهکننده
✅ بازی خلاقانه با کلیشهها و ژانرهای مختلف
نکات منفی:
❌ شخصیت منفی ضعیف و کماثر
❌ مناسب تازهکارها نیست
جمعبندی:
Split Fiction جاهطلبانهترین اثر Hazelight Studios تا به امروز است؛ یک ماجراجویی جسورانه و خلاقانه در سبک کوآپ که مرزها را جابهجا میکند. هر مرحله مکانیکهای تازهای معرفی میکند و گیمپلی را پویا و چالشبرانگیز نگه میدارد. داستانپردازی قوی، طراحی جهانهای چشمنواز و باسفایتهای نوآورانه آن را به یکی از بهترین تجربههای چند سال اخیر در این سبک تبدیل کرده است.
با اینکه شخصیت منفی داستان تأثیرگذاری کمی دارد، اما عمق احساسی سفر میو و زویی این ضعف را جبران میکند و داستانی جذاب درباره خلاقیت، هویت و همکاری ارائه میدهد. اگر طرفدار بازیهای چند نفره چالشبرانگیز هستید، این عنوان یک تجربه ضروری خواهد بود. Hazelight Studios بار دیگر ثابت کرد که هیچکس کوآپ را بهتر از آنها نمیسازد.