نقد فیلم آتش درون The Fire Inside
کلارسا شیلدز بدون شک یکی از بزرگترین بوکسورهای تاریخ است. او اولین زن آمریکایی است که مدال طلای بوکس را به دست آورد، اولین بوکسور آمریکایی که مدالهای متوالی کسب کرد و همچنین در دوران چهار کمربند، چهار عنوان قهرمانی بزرگ جهان را در دو دسته وزنی در اختیار دارد. با نقد فیلم آتش درون The Fire Inside همراه باشید.
نقد فیلم آتش درون The Fire Inside
فیلم “آتش درون” که اولین تجربه کارگردانی راشل موریسون، فیلمبردار مشهور، است، داستان مسیر غیرمعمول شیلدز به سمت موفقیت را از جامعه محروم فلینت، میشیگان روایت میکند. این فیلم نگاهی جذاب به زندگی یک قهرمان واقعی است که با موانع بیشماری روبهرو شده، اما برخی انتخابهای روایی، تأثیر دراماتیک آن را محدود کرده است.
فیلم آتش درون درباره چیست؟
ما ابتدا با کلارسا شیلدز جوان (رایان دستینی) آشنا میشویم، در حالی که در خیابانهای سرد فلینت، میشیگان میدود. مقصد او باشگاه بوکس محلی جیسون کراچفیلد (برایان تایری هنری) است. این باشگاه از آن باشگاههای مجهز و معتبر نیست (کراچفیلد آن را در کنار شغل روزانهاش اداره میکند) و اصولاً دخترها را آموزش نمیدهد. البته این قانون تا زمانی که عزم راسخ شیلدز همهچیز را تغییر دهد، پابرجا بود. او در سنین پایین استعداد واقعی خود در بوکس را نشان میدهد و این ورزش به نوعی راه فرار از زندگی پیچیدهاش میشود. مادرش، جکی (اولونیکه آدلیی)، بیشتر خودخواه است تا قابل اعتماد، و پدرش هم در زندان است. شیلدز اولین مدال طلای المپیک خود را میگیرد، اما این موفقیت به نتیجهای کاملاً متفاوت از آنچه انتظار داشت، منجر میشود.
“آتش درون” بیشترین درخشش خود را زمانی دارد که داستان پس از کسب مدال طلا را روایت میکند
“آتش درون” یک درام بوکس نیست که صرفاً از الگوهای معمول بوکس در فیلمها پیروی کند. در این فیلم با سختیهای شخصی، مشکلات مالی و خانوادگی، مبارزات هیجانانگیز، مونتاژهای تمرینی و رقابتهای بزرگتر و مبارزان دیگر روبرو میشویم که همگی بر اساس داستان واقعی شیلدز ساخته شدهاند. فیلمنامه لایهلایه بری جنکینز اولویت را به نشان دادن مشکلات شیلدز با خود ورزش میدهد، در زمانی که بوکس زنان به همان سطح شناخت و توجه بوکس مردان نرسیده بود. شیلدز جوان، که در عزم خود برای برتری تسلیم نمیشود و حاضر نیست بر اساس قوانین دیگران پیش برود، صدای قویتری در این فیلم دارد. نیمه دوم فیلم به ناامیدیهای او میپردازد که طلای المپیک نتوانست خانوادهاش را از فقر بیرون بیاورد و شهرت ملی برایش به ارمغان بیاورد، بهخاطر محدودیتهای صنعت در آن زمان. این مجموعهای منحصر به فرد از فشارها برای قهرمان واقعی و قهرمان داستان است که بر منحصر به فرد بودن داستان او در مقابل داستانهای رایج تأکید میکند.
رایان دستینی در نقش شیلدز عملکرد قویای ارائه میدهد و عزم و عصبانیت این بوکسور معروف را به خوبی به تصویر میکشد. شیلدز همانطور که سخت و بیرحم بود، میخواست مثل قهرمانان مرد به موفقیت برسد و مورد احترام قرار بگیرد. او نمیخواست برای دوربین لبخند بزند و در برابر نمایشهای کلیشهای زنانگی که ورزشهای زنان برای عکاسی و تبلیغات نیاز داشتند، مقاومت میکرد و عصبانی بود. این نقشی ساده نیست، اما دستینی این پیچیدگی را به خوبی با حضور قوی خود در صفحه نمایش منتقل میکند. برایان تایری هنری در نقش مربی جیسون کراچفیلد عملکرد عالیای دارد، کسی که شیلدز جوان را آموزش میدهد و سعی میکند او را مانند یک پدر جانشین زمینگیر کند، و با گرمای انسانی خود شدت شیلدز را آرام کند.
این فیلم تصویر هوشمندانه و صمیمانهای از شیلدز ارائه میدهد و دستینی به طور کلی عملکرد قویای دارد، هرچند که گاهی در برقراری تعادل بین خطوط مختلف داستانی موفق نمیشود. روایت شیلدز باید سفر ورزشی او را در کنار مشکلات حرفهایاش (دریافت شناختی که شایستهاش است) و سختیهای شخصیاش متعادل کند. گاهی احساس میشود که خط داستانی جذابتر تحتالشعاع قرار میگیرد و به جای آن، به داستانی کمتر جالب پرداخته میشود. برخی خطوط مهم و جالب (مانند روند تمرین برای مدال طلای دوم یا مبارزه با تصورات رسانهای) در این فرآیند کمی نادیده گرفته میشوند. با این حال، “آتش درون” هنوز هم بیشتر اوقات توانسته است به نغمه درست برسد و به شکلی محترمانه داستان یک قهرمان را روایت کند.
فیلمی قوی، اما نه کاملاً یک ضربه قاطع
به طور کلی، “آتش درون” یک شروع قوی برای کارگردانی ریچل موریسون است و عملکردهای عالی از رایان دستینی و برایان تایری هنری دارد. اکشن داخل رینگ به خوبی فیلمبرداری و طراحی صحنه شده است و فیلمنامه صدای شیلدز را به خوبی منتقل میکند. این فیلم بهطور ماهرانهای نقش شیلدز را در مسائلی که همچنان در ورزش زنان وجود دارند نشان میدهد، اما شیلدز تفاوت واقعی در این زمینه ایجاد کرده است. گاهی این احساس به وجود میآید که برخی از جذابترین عناصر داستان در راستای بخشهای دیگر داستان کنار گذاشته شدهاند، اما آنچه که برجسته میشود، بهخوبی به تصویر کشیده شده است و فیلم را به اثری تبدیل میکند که ارزش دیدن چند دور را دارد.