نقد فیلم The Legend of Ochi ؛ افسانه اوچی بسیار زیباست

در سالهای اخیر، جای خالی یک اثر شاخص در ژانر «موجودات خانوادگی» به شدت احساس میشد؛ ژانری که از دوران درخشان “امبلین انترتینمنت” با آثاری چون E.T. و Gremlins، کمتر نمونهای درخور در آن دیدهایم. با این حال، به نظر میرسد این دوره رکود با فیلم فانتزی ماجراجویانه The Legend of Ochi، محصول A24، به پایان رسیده است؛ اثری که در جشنواره فیلم ساندنس با استقبال پرشور خانوادهها و کودکان روبهرو شد. این فیلم نه تنها هنر ارزشمند و در حال فراموشی خلق موجودات عروسکی دوستداشتنی را احیا میکند، بلکه داستانی گرم و دلنشین را در جهانی غنی و غوطهورکننده روایت میکند که گم شدن در آن اجتنابناپذیر است. با نقد فیلم The Legend of Ochi همراه باشید.
نقد فیلم The Legend of Ochi
در ابتدای نقد فیلم The Legend of Ochi باید بگوییم که The Legend of Ochi نخستین فیلم بلند آیزایا ساکسون به شمار میرود؛ کارگردانی که پیشتر با هنرمندانی چون Bjork و Panda Bear در زمینه ساخت موزیک ویدئو همکاری داشته است. ساکسون در این اثر، ضمن عبور از دنیای موزیک ویدئو و تبلیغات به سینمای بلند، همچنان به ریشههای خود وفادار مانده و نقش موسیقی و ملودی را در جهان داستانی فیلم پررنگ نگه داشته است. جهانی که او خلق میکند، به یک افسانه واقعگرایانه شبیه است و با توجه به بازیهای تاثیرگذار و قلب تپندهای که در تار و پود این اثر حضور دارد، میتوان The Legend of Ochi را آغازگر راهی تازه و شاید کلاسیکی نوین در این ژانر دانست.
The Legend of Ochi درباره چیست؟

The Legend of Ochi در سرزمین خیالی کارپاتیا جریان دارد؛ جهانی الهامگرفته از شمال اروپا که محل زندگی انسانها و موجودات گوناگونی از جمله اُچیهاست. اُچیها موجوداتی شبیه به نخستیهای کوچک با گوشهای برجسته، چشمهای درشت و دمهای بلند هستند. ظاهر پشمالو و نارنجیرنگ آنها یادآور جانورانی نظیر تارسیر است.
با وجود چهره معصومانهشان، اُچیها مدتهاست به عنوان دشمنان اصلی انسانهای کارپاتیا شناخته میشوند و به صورت بیرحمانه شکار و نابود میگردند.
داستان فیلم بر محوریت یوری (با بازی هلنا زنجل) شکل میگیرد؛ دختری ساکت و روستایی که فرزند شکارچیای سرسخت به نام ماکسیم (ویلم دفو) است. پس از نجات و دوستی با یک بچهاُچی زخمی، یوری تصمیم میگیرد آن را به خانوادهاش بازگرداند.
او در این مسیر ماجراجویانه، تحت تعقیب پدرش ماکسیم و همچنین شکارچی جوان و چندلایهای به نام پترو (فین ولفهارد) قرار میگیرد. در دل طبیعتی خیالانگیز و رمزآلود، یوری و موجود همراهش با تهدیدات فراوانی روبهرو میشوند و در نهایت با زنی اسرارآمیز به نام داشا (امیلی واتسون) ملاقات میکنند؛ شخصیتی که ابعاد پنهانی بسیاری دارد.
The Legend of Ochi بهرهگیری بدیعی از موسیقی را به نمایش میگذارد. اُچیها از طریق آوازهای لرزان با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و یوری بهسرعت به این زبان موسیقایی آشنا میشود، موضوعی که پیوند او را با این موجودات تعمیق میبخشد.
این فضاسازی شنیداری با موسیقی متن برجستهای تکمیل میشود که اولین تجربه ساخت موسیقی فیلم برای دیوید لانگسترث به شمار میرود.
فیلم از منظر فنی نیز قابل تحسین است. فیلمبرداری اوان پروسافسکی با بهرهگیری از چشماندازهای روستایی مجارستان، فضایی جادویی و آمیخته با نوستالژی خلق میکند.
مناظری از جنگلهای سرسبز، رودخانههای پرجوشوخروش و درههای بادخیز، یادآور ماجراجوییهای کلاسیکی چون The Neverending Story هستند و حس غوطهوری در جهانی خیالی و رؤیایی را به شکلی ملموس برای تماشاگر به ارمغان میآورند.
بازیگران The Legend of Ochi به شکلی چشمگیر فیلم را ارتقا میدهند

ویلم دفو با سهولت تحسینبرانگیزی در قالب ماکسیم، شکارچی ترسناک و مصممی که با شور و اشتیاق اغراقآمیز ایفای نقش میکند، ظاهر شده است. عطش انتقام و عزم راسخ او برای یافتن دخترش ـ در حالی که زرهی نمایشی و غیرواقعی به تن دارد ـ جنبهای طنزآمیز به شخصیت او میبخشد و در عین حال بُعدی دلنشین و انسانی به آن اضافه میکند.
سریال هری پاتر
امیلی واتسون و فین ولفهارد نیز بازیهای قابل قبولی ارائه میدهند؛ اگرچه شخصیتهای آنها از نظر عمق و توسعه داستانی تا حدی دچار کمبود هستند. شخصیت پترو (با بازی ولفهارد)، به ویژه، پیشینهای ضمنی با یوری دارد که متأسفانه هرگز به شکلی کامل پرداخت نمیشود و همین موضوع به تضعیف شخصیت او میانجامد.
با این حال، حضور یوری (با بازی هلنا زنجل) به عنوان قهرمان اصلی، قلب تپنده فیلم را شکل میدهد. پیوند او با موجود عروسکی، همدلانه و دلنشین است و یادآور دوران درخشان آثار کلاسیک در این ژانر محسوب میشود.سریال هری پاتر
The Legend of Ochi: استفاده از تکنیکهای سنتی در روایت داستانی نو

هرچند ایدهی «دوستی کودک و موجود عجیب» پیش از این بارها روایت شده است ـ از الیوت و ای.تی. گرفته تا لیلو و استیچ و پیت و اژدهایش ـ اما این الگو همچنان جایگاه ویژهای در دل مخاطبان دارد. چنین داستانهایی، با تکیه بر حس خیالپردازی دوران کودکی، اغلب به تجربههایی احساسی و همهپسند تبدیل میشوند.
طراحی موجود اصلی در The Legend of Ochi یکی از بزرگترین نقاط قوت آن است. اُچی، با ترکیبی هوشمندانه از عروسکگردانی مبتکرانه و جلوههای ویژه دیجیتال، شخصیتی دوستداشتنی و تاثیرگذار خلق کرده است.
در حالی که جلوههای عملی به تدریج جای خود را به CGI دادهاند، آیزایا ساکسون آگاهانه تکنیکهای سنتی را در فیلم خود حفظ کرده تا حس آشنایی ناخودآگاه و دلنشینی در مخاطب ایجاد کند.
The Legend of Ochi با جذابیت غیرقابل انکار و بازیهای متعهدانه بازیگرانش، به سادگی دل تماشاگران را به دست میآورد.
گرچه ممکن است برخی مخاطبان در آرزوی دنیاسازی دقیقتر و شخصیتپردازی عمیقتر باشند، اما ویژگیهای نوستالژیک فیلم و دستاوردهای فنی آن، تجربهای فانتزی و دلپذیر برای همه گروههای سنی خلق کرده است.
آنچه فیلم در برخی جنبههای داستانی کمبود دارد، با سبک روایی افسونگر و قصهگویی مسحورکننده جبران میشود.
Ochi با یادآوری دوران طلایی امبلین انترتینمنت، همان فرار جادویی است که آماده کشف شدن توسط مخاطبانی از همه نسلهاست.
نقاط قوت و ضعف The Legend of Ochi
بخش | امتیاز (از ۱۰) | توضیح |
---|---|---|
بازیگری | ۸ | بازیهای قابل قبول با درخشش ویژهی ویلم دفو و هلنا زنجل؛ با این حال برخی شخصیتهای فرعی فاقد توسعه کافی هستند. |
کارگردانی | ۸.۵ | آیزایا ساکسون با بهرهگیری از سبک بصری قدرتمند و وفاداری به تکنیکهای سنتی، جهانی غوطهورکننده خلق کرده است. |
فیلمنامه | ۷ | روایت اصلی دلنشین و تاثیرگذار است، اما در بخش توسعه شخصیتها و دنیاسازی دچار کمبودهایی است. |
جلوههای ویژه و فنی | ۹ | ترکیب چشمگیر جلوههای عملی، عروسکگردانی و CGI، از نقاط قوت بارز فیلم به شمار میرود. |
موسیقی و صداگذاری | ۸.۵ | موسیقی متنی احساسی و استفاده خلاقانه از زبان موسیقایی موجودات، تجربهای شنیداری جذاب رقم زده است. |
تریلر فیلم The Legend of Ochi
برای آشنایی بیشتر با این فیلم؛ تریلر آن را ببینید.