نقد فیلم و سریالفیلم و سریال

نقد فیلم The Monkey

با نقد فیلم The Monkey همراه باشید. پیش از تابستان گذشته، اوسگود پرکینز به‌عنوان خالق فیلم‌های ترسناک کند و دلهره‌آور شناخته می‌شد که طرفداران محدودی اما وفادار داشت. به‌عنوان پسر اسطوره ژانر ترسناک، نورمن بیتس، نام پرکینز بلافاصله با تاریخچه سینمای وحشت گره خورد. با این حال، آثار پیش از ۲۰۲۴ او مانند The Blackcoat’s Daughter با فضایی روان‌شناختی در مدرسه شبانه‌روزی، بازگویی تاریک افسانه‌ای در Gretel & Hansel و اثر گوتیک و فراطبیعی I Am the Pretty Thing That Lives in the House نتوانستند مخاطبان گسترده‌ای جذب کنند.

حقیقت های پشت پرده بازی لست اف اس

اما همه‌چیز با فیلم Longlegs در سال ۲۰۲۴ تغییر کرد؛ یکی از بهترین فیلم‌های ترسناک دهه ۲۰۲۰ که توانایی‌های داستان‌گویی پرکینز و سبک بی‌امانش را در قالب وحشتی رنگ‌گرفته از دهه ۹۰ به نمایش گذاشت. این فیلم پرکینز را به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین فیلم‌سازان ژانر وحشت معرفی کرد.

تنها چند ماه بعد، پرکینز با جیمز وان، پادشاه باکس‌آفیس فیلم‌های ترسناک، همکاری کرد تا داستان کوتاهی از استیون کینگ، پادشاه بلامنازع ژانر وحشت را اقتباس کند.

فیلم The Monkey واقعاً شبیه Longlegs است، اما با چاشنی از سبک جیمز وان. این فیلم قطعاً براق‌تر و عامه‌پسندتر از آخرین اثر پرکینز است — حتی با وجود اینکه Longlegs در میان مخاطبان و منتقدان بسیار موفق بود. این بار با صحنه‌های قتل بزرگ‌تر، لحظات پر از خون و خشونت، و یک ضدقهرمان اصلی که به اندازه نیکلاس کیجِ ازکنترل‌خارج‌شده پرحرف نیست، سروکار داریم.

بهترین پیشرفت The Monkey نسبت به Longlegs، حضور پررنگ طنز سیاه پرکینز است که لحظاتی واقعاً خنده‌دار خلق می‌کند؛ برخی از این لحظات حتی در صحنه‌های قتل رخ می‌دهند. نحوه نمایش این قتل‌ها با حال‌وهوای آثار تارانتینو هم‌خوانی دارد؛ انفجاری، شوکه‌کننده و در عین حال همراه با طنز — چه عمدی و چه ناخواسته — که ترکیبی گیج‌کننده اما سرگرم‌کننده به وجود آورده است.

در نیمه دوم فیلم، داستان کمی در دیوانگی خود غرق می‌شود. پرکینز سعی می‌کند مفاهیمی سنگین درباره خانواده و نسل‌ها را جا دهد، که تا حدی فضای سرگرم‌کننده‌ای را که تا آن لحظه ساخته بود، کند می‌کند.

با این حال، پرکینز توانسته برند مخصوص به خود از «تارانتینوییسم» را ارائه دهد و در عین حال، نسخه‌ای ارتقایافته از داستان‌های Final Destination را خلق کند. واقعاً چه چیزی بیشتر از این می‌خواهید؟

«The Monkey» از فرمول Final Destination پیروی می‌کند



فیلم The Monkey، مانند تمام آثار برجسته ژانر وحشت، با صحنه‌ای افتتاحیه و تکان‌دهنده آغاز می‌شود.

یک پدر ناامید (با حضور کوتاهی جذاب که بهتر است از قبل انتظارش را نداشته باشید) در تلاش است تا یک میمون اسباب‌بازی ترسناک را دور بیندازد. خون روی پیراهنش نشان می‌دهد که این موضوع مرگ و زندگی است. صاحب مغازه عتیقه‌فروشی حاضر به قبول کردن آن نیست. اما زمانی که میمون کوک می‌شود و شروع به نواختن طبل کوچک خود می‌کند، از واکنش پدر مشخص می‌شود که اتفاق وحشتناکی در راه است.

نقد فیلم The Monkey

آنچه در ادامه رخ می‌دهد، صحنه قتلی است که می‌تواند کارگردانان مجموعه Splat Pack در دهه ۲۰۰۰ را سربلند کند. در این لحظه، قدرت‌های مرگبار میمون کاملاً آشکار می‌شوند.

مدتی بعد، پدر خانواده که نتوانسته میمون را نابود کند، خانواده‌اش را ترک می‌کند. این موضوع پسرش، هال، نوجوانی درون‌گرا و خجالتی را تنها می‌گذارد. هال مجبور است خشم و آزارهای مداوم برادر دوقلوی همسان و سلطه‌جوی خود، بیل، را تحمل کند.

وقتی آن‌ها میمون را در میان وسایل باقی‌مانده پدرشان پیدا می‌کنند، خیلی زود مجموعه‌ای از «حوادث عجیب» شروع به گرفتن جان اطرافیانشان می‌کند و مسیر زندگی این دو برادر برای همیشه تغییر می‌یابد.

۲۵ سال بعد، هال بالغ (تئو جیمز) زندگی‌ای منزوی را برای فرار از بازگشت میمون انتخاب کرده است. با این حال، او پسری نوجوان به نام پیتی (کالین اوبراین) دارد که به‌تدریج نسبت به گذشته پدری‌اش کنجکاو می‌شود.

وقتی یکی دیگر از اعضای خانواده در حادثه‌ای مرموز کشته می‌شود، هال متوجه می‌شود که کابوس بزرگش بازگشته است. میمون زمانی نابود نشد و اکنون برگشته تا دوباره جان افراد را به شکل تصادفی بگیرد — از جمله شاید پسرش.

رازهای خانوادگی، سال‌ها درد و رنج و مرگ‌های بیشتر، هال را مجبور می‌کند با نفرینی که خانواده‌اش را گرفتار کرده روبه‌رو شود و دوباره با بیل تماس بگیرد؛ برادری که حتی کمتر از او با زندگی بزرگسالی سازگار شده است.

The Monkey بیشتر شبیه یک نسخه تیره‌تر و ارتقایافته از فیلم‌های Final Destination است

نقد فیلم The Monkey

با این تفاوت که به‌جای نیروی مرگ‌آفرین غیرقابل مشاهده، دشمن اصلی فیلم یک میمون اسباب‌بازی ترسناک است. این یک چرخش تازه و جالب روی کلیشه‌ی اشیای نفرین‌شده و قاتل است — چیزی که معمولاً ترسناک نیست. اگر قرار باشد مثل چاکی آن را به زندگی بیاوری، معمولاً بیشتر کمدی است تا تهدیدآمیز. و وقتی هم که تنها یک شیء بی‌جان است که با شیطان ارتباط دارد، مثل فیلم‌های Annabelle، در داستان اصلی بی‌فایده و تکراری به نظر می‌رسد.

The Monkey این اطمینان را می‌دهد که دشمن اصلی فیلم، میمون، هدف معنایی بزرگی در داستان دارد، در حالی که به‌طور تصادفی نیز به‌طور ثابت احساس ترس ایجاد می‌کند. وقتی میمون طبلش را می‌زند، می‌دانیم که قتل قریب‌الوقوع است، اما لذت (و ترس) واقعی در ساختن تعلیق در مورد این است که چه کسی خواهد مرد و چطور. این بار هم شبیه به مفهوم پایه‌ای Final Destination است، اما ویژگی‌های خاص پرکینز این فیلم را بسیار بهتر از هر یک از قسمت‌های این فرنچایز کرده است.

The Monkey توانسته ترکیب فوق‌العاده‌ای از خون‌ریزی و طنز را خلق کند، که در این زمینه موفق‌تر از خیلی فیلم‌های مشابه است.

The Monkey ترکیب فوق‌العاده‌ای از خون‌ریزی و طنز را ارائه می‌دهد.

بررسی فیلم The Monkey


وقتی که فیلم The Monkey را می‌بینید، به‌ویژه بعد از فضای تاریک و غم‌انگیز Longlegs، شاید شگفت‌زده شوید که پرکینز دائم به شما دلیلی برای خندیدن می‌دهد. از بیل جوان که در مراسم تشییع جنازه یک قربانی بدبخت با شدت “FUCK” می‌زند، تا یک شخصیت که با سر آتش‌گرفته از خانه فرار می‌کند و بعد سرنوشت بدتری از سوختن زنده پیدا می‌کند، و حتی ویرایش‌های خلاقانه و زمان‌بندی برش صحنه‌ها از گراهام فورتین و گرگ نگ که بهترین نوع طنز سیاه را به نمایش می‌گذارد. این طنز هرگز از تصاویر آزاردهنده‌ای که پرکینز به‌هیچ‌وجه از نشان دادنشان منصرف نمی‌شود، کم نمی‌کند.

حضور خود پرکینز به‌عنوان یک دایی بی‌خیال که می‌داند چطور خوب وقت بگذراند، به یاد کارهای خنده‌دارش در فیلم Legally Blonde می‌اندازد که نقش دیوید، یتیم‌دور کردن را ایفا کرده بود.

The Monkey یک فیلم وحشت است که می‌توانید به‌طور ناب از آن لذت ببرید. پرکینز در خون‌ریزی بی‌رحم است، اما همچنان جو وحشت و تنش ثابت و در عین حال دل‌چسبی را حفظ می‌کند که همیشه آن را به بهترین شکل اجرا می‌کند. شباهت‌هایی میان The Monkey و Longlegs وجود دارد، چرا که هر دو داستان حول محور ایده‌های اصلی درباره اینکه چطور تروماهای کودکی می‌توانند دوباره به‌عنوان یک تهدید در زندگی بزرگسالی ما ظاهر شوند، می‌چرخند.

اما در نیمه دوم، زمانی که هال در حال دویدن مقابل ضرب‌آهنگ طبل میمون برای نجات پسرش است، فیلمنامه پرکینز به اندازه فیلم قبلی‌اش تیز و هوشمندانه به نظر نمی‌رسد. منطق پشت قدرت‌های اسباب‌بازی میمون پیچیده‌تر و مبهم‌تر می‌شود، و تم‌های سنگین‌تری که به جلو می‌آیند، با فضای غیرجدی فیلم هم‌خوانی ندارند.

داستان شاید به قدرت Longlegs نباشد، اما قطعاً شما از The Monkey لذت زیادی خواهید برد و این فیلم نمونه بارز این است که پرکینز یکی از کارگردانان نادر وحشت است که می‌تواند تعادل عالی‌ای بین طنز، تعلیق و خون‌ریزی برقرار کند — و این همان نوع خشونت و کثیفی است که سال‌ها از وحشت اصلی جریان اصلی ناپدید شده بود.


تئو جیمز دو برادر دوقلوی کاملاً متفاوت را بازی می‌کند

فیلم The Monkey

تئو جیمز در حال حاضر یکی از چهره‌های داغ هالیوود است. پس از اجراهای تحسین‌شده‌اش در نقش یک توریست آمریکایی ناخوشایند در The White Lotus و یک گنگستر لندن در سری The Gentlemen ساخته گای ریچی، جیمز تبدیل به یکی از ستارگان موردعلاقه هالیوود شده است، چه در نقش‌های ضدقهرمان دوست‌داشتنی و چه در نقش مجرمان غمگین.

در The Monkey، جیمز نقش دو شخصیت کاملاً متفاوت را بازی می‌کند و به‌طرز شگفت‌انگیزی در هر دو نقش گم می‌شود. به‌عنوان هال، او یک آدم تنها و منزوی است که درگیر تضادی عذاب‌آور میان محافظت از پسرش و بودن به‌عنوان یک پدر حاضر است. رابطه‌ میان هال و پسرش قلب تپنده فیلم است، به‌ویژه زمانی که داستان کمی به سمت طنز می‌رود و تم‌های خانوادگی که در دل فیلمنامه پرکینز نهفته است، بیشتر به‌چشم می‌آید.

در نقش بزرگسالی هال، جیمز فرصت پیدا می‌کند تا در لحظات کمدی فیلم درخشیده و به Cam از The White Lotus اشاره کند، در قالب یک احمق بی‌عرضه که می‌خواهد دنیا را به روش خودش به آتش بکشد. گرچه زیبایی چشمگیر و چهره برجسته جیمز گاهی ممکن است شما را از داستان خارج کند — به‌ویژه چون قرار است نقش یک بازنده منزوی در جایی دورافتاده از آمریکا را ایفا کند — اما این دوگانه‌ای که جیمز ایفا می‌کند، نقش جالبی برای اوست که توانایی‌های چندجانبه‌اش را به‌طور کامل به نمایش می‌گذارد.

اگر شما از آن دسته افرادی هستید که از خشونت اغراق‌شده در Django Unchained می‌خندید یا از مرگ‌های فیزیک‌ناپذیر در سری Final Destination لذت می‌برید، The Monkey برایتان پر از لحظات جذاب خواهد بود. این فیلم شاید به اندازه Longlegs پرداخت‌شده یا پُر تنش نباشد، اما به‌راحتی می‌توان فهمید که پرکینز به‌طور کامل در حال لذت بردن از به‌کارگیری سال‌ها تجربه‌ خود در سینمای وحشت است. گرچه به‌واسطه همکاری جیمز وان، فیلم کمی شبیه به فیلم‌های استودیوئی براق‌تر شده است، اما به سبک پرکینز اعتباری می‌دهد که توانسته این مقدار از سرگرمی و تماشایی بودن را در همان فضای تاریک و غمگینی که در فیلم قبلی‌اش به کار برد، بگنجاند.

به نوعی، Longlegs هالِ فرزند سینمای پرکینز است؛ آن شخصیت جدی و منزوی که به‌طور اجبار به زندگی غمگینی وارد می‌شود که در آن هر گوشه‌ای از دنیای وحشت پنهان است، در حالی که The Monkey بیلِ آن است؛ شخصیت پرسر و صدای بی‌پروایی که کمی کمتر پالایش‌شده است اما به‌همان اندازه، اگر نه بیشتر، سرگرم‌کننده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بسته است
دکمه بازگشت به بالا