نقد فیلم Until Dawn ؛ اقتباسی شیطنتآمیز و سرگرمکننده از یک بازی ترسناک

با نقد فیلم Until Dawn همراه باشید. برای یک اقتباس سینمایی از یک بازی ویدیویی، Until Dawn انتخابی غیرمعمول بهنظر میرسد. در این بازی که امسال دهمین سالگرد انتشار آن است، تصمیمات بازیکن مسیر داستان، سرنوشت شخصیتها و نوع وحشتی که پدیدار میشود را تعیین میکند؛ نوعی روایت ترسناک بر پایهی اثر پروانهای. اما بدون این تعامل بازیکن، در ظاهر داستان بیشتر شبیه به یک داستان کلیشهای ترسناک بهنظر میرسد: گروهی از دوستان آخر هفتهای را در یک کلبه میگذرانند و بهتدریج یکییکی قربانی میشوند. البته با این تفاوت که رامی ملک، برندهی آیندهی اسکار، در این روایت تبدیل به یک وندیگو میشود.
نقد فیلم Until Dawn
در نسخهی سینمایی Until Dawn، کارگردان دیوید اف. سندبرگ (Shazam!، Annabelle: Creation) بههمراه نویسندگان گری دابرمن (It، Annabelle Comes Home) و بلر باتلر (Attack of the Show!، The Invitation) راهحلی هوشمندانه برای انتقال این داستان به سینما پیدا کردهاند: ارائهی تمام احتمالات به بیننده. آنها بهجای اقتباس مستقیم داستان بازی، با ظرفیت گزینههای متعددی که روایت میتواند به آن سمت برود، بازی میکنند. نتیجه، فیلمی است که با کاوش در انواع کلیشهها و زیرژانرهای وحشت، تجربهای متنوع و سرگرمکننده را رقم میزند.
فیلم Until Dawn درباره چیست؟
یک سال پس از ناپدید شدن خواهرش، ملانی (با بازی مایا میچل)، کلاور (الا روبین) بههمراه دوستانش تلاش میکند مسیر آخرین محل حضور او را دنبال کند تا سرنخی از او پیدا کند. در این مسیر، مکس (مایکل چیمینو) که قبلاً رابطهای با کلاور داشته، نینا (ادسا آزیون) و آبل (بلمونت کامیلی) که زوج جدیدی هستند، و مگان (جی-یونگ یو) که ادعا میکند تواناییهای روانی دارد، او را همراهی میکنند.

جستوجوی آنها در ابتدا بینتیجه میماند. تا اینکه به یک مرکز خوشآمدگویی متروکه در دره گلور میرسند. جایی که دیوارهایش با پوسترهای افراد گمشده پوشیده شده، دفتر مهمانان آن پر است از امضاهایی که بارها و بارها تکرار شدهاند، و یک ساعت شنی که خودش بهتنهایی برمیگردد و تا طلوع خورشید زمان را میشمارد.
این پنج دوست خیلی زود متوجه میشوند که نمیتوانند از مرکز خوشآمدگویی خارج شوند. هنگام جستوجو در این مکان، توسط قاتلی نقابدار کشته میشوند. اما پس از مرگ، دوباره در ابتدای همان شب بیدار میشوند.
آنها در چرخهای از مرگ گرفتار شدهاند که تنها راه رهایی از آن، زندهماندن تا سپیدهدم است. اگر در طول شب کشته شوند، همهچیز دوباره از نو آغاز میشود. با این حال، وحشت هر شب تغییر میکند؛ جادوگرانی مرموز، تسخیرشدگیهای غیرقابل توضیح و حتی آبی آلوده، تهدیدی تازه برای جان آنها هستند.

در حالی که کلاور سعی میکند بفهمد آیا خواهرش نیز گرفتار همین چرخه شده یا نه، دوستانش نیز درمییابند که اگر نتوانند تا صبح زنده بمانند، خودشان به یکی از هیولاهای شب تبدیل خواهند شد.
Until Dawn؛ ادای احترام به تمام زیرژانرهای وحشت
آنچه Until Dawn را به اثری غیرمنتظره و سرگرمکننده تبدیل میکند، شیوهای است که سندبرگ، دابرمن و باتلر با آن کلیشهها و سبکهای مختلف ترس را در قالب یک فیلم – که بهراحتی میتوانست صرفاً یک اسلشر ساده باشد – در هم میآمیزند.
بدون لو دادن جزئیات، در این فیلم با قاتلان نقابدار روبرو میشویم که یادآور مایکل مایرز و جیسون وورهیز هستند. بخشهایی از فیلم نیز فضای ترسناک و ماورایی مشابه فیلمهایی چون Ju-On: The Grudge و دیگر آثار ژاپنی را تداعی میکنند. افزون بر آن، روشهای متنوع و خلاقانهای برای کشتن این پنج نفر به کار گرفته شده است.
فیلم حالوهوایی شبیه به The Cabin in the Woods دارد؛ اما با این تفاوت که در اینجا میتوانیم شاهد اجرای واقعی و کامل هر سناریوی ترسناک باشیم.
این فیلم روشی هوشمندانه برای اقتباس از بازی محسوب میشود. بهجای اینکه بازیکن تصمیماتی بگیرد که به مرگهای مختلف ختم شود، در اینجا مخاطب شاهد پیامدهای هر انتخاب است. البته این تصمیمها نمیتوانند به اندازهی بازی دقیق و جزئی باشند، اما فیلم همچنان موفق میشود روح اثر اصلی را در قالبی متفاوت منتقل کند.
با اینکه این نسخه مستقیماً به بازی وابسته نیست، سندبرگ، دابرمن و باتلر با روشهایی خلاقانه به منبع اصلی ادای احترام میکنند. مهمترین پیوند با بازی، بازگشت پیتر استورمر در نقش دکتر هیل است؛ شخصیتی آشنا برای طرفداران بازی که در فیلم نیز بهعنوان یک ضدقهرمان تأثیرگذار ظاهر میشود. علاوهبر این، سراسر فیلم پر است از نکات مخفی و اشاراتی که به آن اثر ترسناک کلاسیک پلیاستیشن ارجاع میدهند.

Until Dawn؛ فستفود ترسناک – سرگرمکننده، لذتبخش، اما نه چندان عمیق
فیلم Until Dawn همانند یک فستفود در دنیای وحشت است. تجربهای لذتبخش، هیجانانگیز و پر از لحظههای سرگرمکننده. اما اگر بهدنبال روایتی عمیق یا تأثیرگذار باشید، احتمالاً چیز زیادی برای ارائه ندارد.
با این حال، برای علاقهمندان به ژانر وحشت و کسانی که به دنبال یک تجربه ترسناک سریع و متنوع هستند، این فیلم میتواند گزینهای جذاب و رضایتبخش باشد.
بازگشت سندبرگ به ژانر وحشت، اما با نگاهی سبکسرانه
دیوید اف. سندبرگ که نخستین تجربهاش در ژانر وحشت را با فیلم Lights Out در سال ۲۰۱۶ آغاز کرد و پس از آن با Annabelle: Creation در سال ۲۰۱۷ از این فضا فاصله گرفت، حالا با Until Dawn دوباره به دنیای ترس بازگشته و کاملاً مشخص است که از آزمایش سناریوهای مختلف لذت میبرد. فیلمنامه نیز هرگز این ایده را بیش از حد جدی نمیگیرد.
با توجه به اینکه سندبرگ چند سال اخیر را در دنیای دیسی با فیلمهایی مثل Shazam! (2019) و Shazam! Fury of the Gods (2023) سپری کرده بود، این بازگشت به وحشت، تغییری خوشایند بهنظر میرسد.
اما با وجود سرگرمکننده بودن، Until Dawn در بیشتر جنبهها سطحی باقی میماند—بهجز مرگها. درحالیکه شخصیتهای بازی فرصت بیشتری برای برقراری ارتباطات عمیقتر داشتند، این پنج شخصیت اصلی در فیلم اغلب تکبُعدی هستند. الا روبین در نقش کلاور بهعنوان نقش اول، عملکردی قوی دارد، اما سایر بازیگران بیشتر ابزاری برای نمایش مرگهای متنوع هستند.
برای مثال، شخصیت مکس با بازی مایکل چیمینو پتانسیل شکلگیری یک رابطه عاطفی دارد، اما این خط داستانی هیچگاه بسط نمییابد. رابطهی نینا و آبل هم به همین سرنوشت دچار میشود، و شخصیت مگان بیشتر نقش نفر پنجم گروه را بازی میکند.
فیلم، همانطور که اشاره شده، علاقهای به پرداخت جدی داستان هم ندارد. وقتی چرخهی مرگ آغاز میشود، تمام تمرکز فیلم بر عبور از هر شب است. تلاشهای پراکندهای برای توضیح اتفاقات در دره گلور وجود دارد، اما بیشتر به مونولوگهایی سطحی ختم میشود که چیز خاصی را روشن نمیکنند.
در نهایت، مشخص است که هدف اصلی فیلم، نه روایت، بلکه بازی با عناصر مختلف ترس و خلق تجربهای مفرح در دل ژانر وحشت است—و در همین حد هم میتوان از آن لذت برد.