۱۰ پایان برتر فیلمهای مارول، رتبهبندی شده

چیزی که تقریباً به اندازه ساخت یک فیلم خوب اهمیت دارد، پایانبندی راضیکننده آن فیلم است. ممکن است یک فیلم عالی باشد، اما اگر پایان ضعیفی داشته باشد، چیزی همیشه اشتباه به نظر میرسد و حسی بیحس و بیروح ایجاد میکند. از طرف دیگر، اگر یک فیلم بد به طرز معجزهآسا یک پایان خوب داشته باشد (مثل The Amazing Spider-Man 2)، میتواند بعد از تجربه فیلمی که از آن راضی نبودهاید، حس بهتری به تماشاگر بدهد. بنابراین، بدون شک، ساخت یک پایان خوب برای هر پروژهای بسیار مهم است.
فیلمهای ابرقهرمانی معمولاً پایانهای خوبی دارند، بهویژه فیلمهای مارول. اما در نهایت، برخی صحنهها از بقیه متمایز میشوند. چه از دنیای سینمایی مارول، چه فیلمهای مارول ساخته شده توسط سونی، یا دنیای 20th Century Fox، پایانهای زیادی در کاتالوگ مارول وجود دارند که واقعا عالی هستند.
۱۰ پایان برتر فیلمهای مارول
خداحافظی استیو
«کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (۲۰۱۶)

پایان این فیلم علاوه بر اینکه یکی از بهترین صحنههای نبرد مارول را ارائه میدهد، باعث شد طرفداران در پایان فیلم از جدایی دردناک بین تونی استارک (با بازی رابرت داونی جونیور) و استیو راجرز (با بازی کریس ایوانز) قلبشان بشکند. پس از این نبرد هیجانانگیز، با پایان نهچندان خوشایند، بسیاری از طرفداران نگران بودند که این پروژه چگونه به پایان برسد و آیا پایان رضایتبخشی خواهد داشت یا نه. اما دل خوب استیو راجرز این امکان را فراهم کرد.
وقتی تونی با این جدایی دست و پنجه نرم میکند، نامهای از دوست قدیمیاش پیدا میکند که در آن از او معذرتخواهی کرده و میگوید که اگر روزی به کمک نیاز داشت، در کنار او خواهد بود. این پایان باعث شد که پایانبندی فیلم همچنان رضایتبخش باشد بدون اینکه تضاد پیشین را خراب کند و در عین حال، فیلمهای آینده انتقامجویان را بهخوبی تنظیم کند.
شوری لباسهای عزای خود را میسوزاند و با پرنس ت’چالا ملاقات میکند
«بلک پنتر: واکاندا فوراِور» (۲۰۲۲)

بلک پنتر: واکاندا فوراِور نه تنها دنبالهای عالی است، بلکه خود فیلم یک ادای احترام بزرگ و از صمیم قلب به چادوییک بوزمن، بازیگر محبوب و افسانهای است. از دست دادن او ضربهای بزرگ برای جامعه، هالیوود و بازیگران و عوامل فیلم بود. به همین دلیل، وقتی نوبت به پایانبندی پروژه رسید، آنها این کار را با انجام مهمترین چیز ممکن به پایان رساندند: گفتن یک خداحافظی آخر از آقای بوزمن از طریق شوری (با بازی لتیشا رایت) که بالاخره مرگ برادرش را پذیرفت.
خداحافظی شوری از ت’چالا و سوگواری او با سوزاندن لباسهای عزای خود، بهعنوان خداحافظی از طرف فیلمسازان و بازیگران بلک پنتر: واکاندا فوراِور و همچنین برای تماشاگران عمل میکند. این صحنه بسیار دلگرمکننده و عمیقاً تاثیرگذار است. در ادامه، در صحنه میانه تیتراژ نشان داده میشود که بهطور مخفیانه، ت’چالا فرزندی دارد و نام او نیز ت’چالا است، که به یاد پدرش نامگذاری شده است.
پیتر پارکر دیگر وجود ندارد
«مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (۲۰۲۱)

پایان مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست نه تنها اشکآور است، بلکه آیندهای کاملاً جدید برای مرد عنکبوتی (با بازی تام هالند) در دنیای سینمایی مارول (MCU) فراهم میکند. پس از اینکه پیتر وعده میدهد که میشل جونز-واتسون (با بازی زندایا) و ند لیدز (با بازی جیکوب باتالون) را پیدا کرده و خاطراتشان را که در حال پاک شدن هستند، به آنها یادآوری کند… پیتر تصمیم میگیرد این کار را نکند تا از رنجی که به عنوان دوست مرد عنکبوتی کشیدهاند، جلوگیری کند.
بدین ترتیب، پیتر وارد آپارتمان جدیدش میشود، لباس جدید و کلاسیک قرمز و آبی مرد عنکبوتی را به تن میکند و شبانه از ساختمانها پرتاب میشود و از هویت پیتر پارکر خداحافظی میکند. این یک پایان تلخ و شیرین است که خداحافظی غمانگیزی با دوران قبلی مرد عنکبوتی در MCU به شمار میآید، در حالی که مسیر جدیدی برای مرد عنکبوتی: روز جدید ترسیم میکند.
«برو بگیرش، تایگر.»
«مرد عنکبوتی ۲» (۲۰۰۴)

پس از یک داستان که پیتر پارکر (با بازی توبی مکگوایر) را مانند یک عروسک پارچهای میچرخاند و با او بدرفتاری میکند—و او را مجبور میکند در یک مقطع زمان، لباس قرمز و آبیاش را کنار بگذارد—او باید از فرصت خود با مری جین واتسون (با بازی کیرستن دانست) نیز خداحافظی کند. بودن با مرد عنکبوتی بسیار خطرناک است و او اجازه نمیدهد که او وارد این زندگی شود به خاطر منفعت بزرگتر. بنابراین، مری جین برای ازدواج با جان جیمسون (با بازی دانیل گیلیس) میرود.
ممکن است فکر کنید پایان فیلم باید مشابه مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست باشد، اما اینطور نیست در مرد عنکبوتی ۲. سم ریمی تصمیم میگیرد بالاخره به پیتر یک پیروزی بدهد، جایی که مری جین از عروسی خود فرار میکند تا با پیتر باشد، و میگوید که این تصمیم اوست و میخواهد با او در سختیها روبهرو شود. پیترِ توبی مکگوایر بالاخره برای اولین بار در سهگانه ریمی به یک پایان واقعی خوشبختی میرسد.
او ترجیح میدهد… مگنیتو
«ایکس-مَن: کلاس اول» (۲۰۱۱)

این که ایکس-مَن: کلاس اول یک پیشدرآمد است، بدین معنا بود که از ابتدا همه میدانستند که اریک (با بازی مایکل فاسبندر) و چارلز (با بازی جیمز مکآووی) احتمالاً به راههای جداگانهای خواهند رفت و به ترتیب تبدیل به مگنیتو و پروفوسور ایکس خواهند شد. نحوه اجرای این تقسیم در ایکس-مَن: کلاس اول نزدیک به کمال است و این فیلم پیشدرآمد را به یکی از بهترین (و به گفته برخی بهترین قطعی) فیلمهای ایکس-مَن تبدیل میکند.
پس از اینکه اریک به طور ناخواسته دوستش را فلج میکند، آنها هرکدام به نسخههای کمیکبوکی خود تبدیل میشوند و به افرادی که تماشاگران از فیلمهای قبلی ایکس-مَن شناخته بودند، تبدیل میشوند. چارلز مدرسهای برای جوانان با استعداد راهاندازی میکند و از طرف دیگر، در حالی که لباس نمادین خود را میپوشد، اریک اما فراست (با بازی جانیری جونز) را از زندان آزاد میکند.
هر کسی میتواند نقاب را بزند
«اسپایدرمن: به درون دنیای عنکبوتی» (۲۰۱۸)

پیام اصلی اسپایدرمن: به درون دنیای عنکبوتی این است که هر کسی میتواند نقاب بزند و هیچ صحنهای این ایده را به اندازه پایان فیلم به طور کامل نشان نمیدهد. مونوگرافی بزرگ مایلز مورالس (با صداپیشگی شمایک مور) درباره این حقیقت، هم فیلم و هم مسیر شخصیتی مایلز را به طرز عالیای جمعبندی میکند. مشابه معرفیهای دیگر اسپایدرها در فیلم، مایلز در نهایت به عنوان اسپایدرمن به جایگاه خود دست مییابد.
این پایانبندی کوتاه، اما مؤثر، برای سایر شخصیتهای عنکبوتی که به دنیای خانه خود برگشتند، پایان میدهد، مسیر شخصیت مایلز را تثبیت میکند و آیندهای برای اسپایدی که در اسپایدرمن: به درون دنیای عنکبوتی ۲ به آن بازخواهد گشت، آماده میکند. این یک پایان دلگرمکننده است که فیلم رشد و بلوغ را به خوبی به پایان میرساند و هیچ شکی باقی نمیگذارد که مردم هم میتوانند نقاب بزنند.
“من مرد آهنی هستم.”
«مرد آهنی» (۲۰۰۸)

«من مرد آهنی هستم» جملهای بود که در سال ۲۰۰۸ در سراسر دنیا طنینانداز شد و آغازگر آنچه شد که یکی از پرفروشترین فرنچایزهای سینمایی تاریخ را شکل داد. فیلمی که همه چیز را آغاز کرد، مرد آهنی، در صحنه پایانیاش چیزی انجام داد که آن زمان بسیاری از فیلمهای ابرقهرمانی (اگر نگوییم هیچکدام) انجام نمیدادند. تونی استارک هویت مخفی خود را به جهان افشا کرد.
در زمانی که بزرگترین شخصیتهای سینمایی ابرقهرمانی مانند اسپایدرمن، مردان ایکس، بتمن و سوپرمن بودند، هویتهای مخفی همه چیز بودند. تنها فردی دیوانه ممکن بود هویت مخفی خود را داوطلبانه به جهان نشان دهد. این پایانبندی وعدهای به مردم داد که این فرنچایز قرار است متفاوت باشد و ریسکهای بزرگتری بکند. مرد آهنی قهرمانی معمولی نبود و این بخش بزرگی از دلیلی است که چرا دنیای سینمایی مارول (MCU) به موفقیتی که امروز میشناسیم رسید.
پایانِ بازی در «آنگیم»
«انتقامجویان: بازی پایانی» (۲۰۱۹)

اگر بخواهیم فیلم ابرقهرمانیای را نام ببریم که بسیاری آن را به عنوان پایانبندی تقریبا بینقص میشناسند، قطعاً باید به انتقامجویان: بازی پایانی اشاره کنیم. پس از شکست تانوس (با بازی جاش برولین)، و زمانی که ویرانیها آرام میگیرند، انتقامجویان یک مراسم یادبود برای تونی استارک برگزار میکنند. اینجاست که تقریباً همه شخصیتها به پایان خوش خود میرسند. علاوه بر این، تماشاگران (و نزدیکان او) توانستند آخرین سخنرانی را از کسی بشنوند که همه چیز را آغاز کرده بود.
به طرز شگفتانگیزی، برادران روسو توانستند داستانهای هر شخصیت را به خوبی تمام کنند و تکاملهای راضیکنندهای برای آنها به ارمغان بیاورند. اثبات اینکه پایان «انتقامجویان: بازی پایانی» واقعا شگفتانگیز است، این است که میتوان به راحتی از اینجا دیگر ادامه دنیای سینمایی مارول را تماشا نکرد و همچنان یک داستان کامل و پر از احساسات را تجربه کرده بود.
«این همون احساسی است که باید باشه…»
«لوگان» (۲۰۱۷)

فداکاری بزرگ لوگان (با بازی هیو جکمن) در پایان فیلم لوگان بدون شک یکی از احساسیترین صحنهها و پایانبندیهای تاریخ سینمای ابرقهرمانی است. از زمانی که محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی در اواخر دهه ۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ آغاز شد، هیو جکمن به عنوان یکی از بنیانگذاران سینمای ابرقهرمانی شناخته میشد. او یکی از طولانیترین بازیگرانی است که در یک فرنچایز فیلم ابرقهرمانی نقش ایفا کرده است، بنابراین وقتی او در سال ۲۰۱۷ (قبل از اینکه در فیلم «ددپول» و «لوگان» دوباره بازگردد) قصد داشت وداع کند، همه میدانستند که این پایان یک سفر احساسی خواهد بود.
اگر قرار بود از هیو جکمن خداحافظی کنند، باید این کار را به بهترین شکل انجام میدادند و جیمز منگولد این کار را به زیبایی هرچه تمامتر انجام داد. او تصمیم گرفت پایان داستان لوگان را به گونهای احساسی به اتمام برساند. شخصیتی که بسیاری او را غیرقابلکشت میدانستند، در نهایت کشته شد و این صحنه به شکلی احساسی انجام شد. او جان خود را فدای خیر عمومی کرد و این واقعه به شدت تاثیرگذار و تکاندهنده بود.
“من کی هستم…؟ من مرد عنکبوتیام.”
«مرد عنکبوتی» (۲۰۰۲)

در کنار فرانچایزهایی مانند ایکس-مِن، بتمن، بلید و سوپرمن، فیلم مرد عنکبوتی ساخته سم ریمی یکی از ارکان اصلی سینمای ابرقهرمانی است. اکران این فیلم تاثیر زیادی بر سینما گذاشت و در زمان انتشار، یکی از پرفروشترین و بهترین فیلمهای اقتباسشده از کتابهای کمیک بود. این فیلم مرزهای جدیدی برای سینما ترسیم کرد و آنچه که میشد و نمیشد در یک فیلم انجام داد را تغییر داد. این فیلم حتی تا سال ۲۰۰۴ رکورد پرفروشترین روز افتتاحیه تاریخ سینما را در اختیار داشت که بعداً توسط دنبالهاش، مرد عنکبوتی ۲، شکسته شد.
پایان مرد عنکبوتی بسیار خاص بود، چرا که برخلاف اکثر فیلمها، پایان خوشی برای پیتر پارکر (با بازی توبی مگوایر) نداشت. زنی که او عاشقش است، او را میبوسد و به او میگوید که میخواهد با او باشد، اما پیتر مجبور میشود او را رد کند تا از او در برابر زندگی جدیدش به عنوان مرد عنکبوتی محافظت کند. به این دردناکتر میشود که بهترین دوست او اکنون از هویت alter-ego او متنفر است و قسم میخورد که از او انتقام بگیرد. اما با قدرت زیاد، مسئولیت زیاد هم میآید و پیتر این جمله را میگوید و در حالی که به آسمان نیویورک میرود، اولین “صحنه نهایی سواری” که توسط طرفداران به شدت تحسین شد را اجرا میکند.



