بررسی بازیبازی

بررسی بازی South of Midnight

با بررسی بازی South of Midnight همراه باشید. در یکی از فصل‌های ابتدایی بازی South of Midnight، شخصیت اصلی ما، هیزل، تازه داره با قدرت‌های جادویی جدیدش کنار میاد. این بخش نقش مهمی در تعیین لحن کلی بازی داره، چون نشون می‌ده تیم سازنده یعنی Compulsion Games تو کل تجربه‌ی ۱۲ ساعته، دنبال چی هستن. موجودات اسطوره‌ای برگرفته از افسانه‌های جنوب آمریکا، داستانی انسانی رو پیش می‌برن که نمونه‌ی خوبی از اینه که چطور یه روایت بومی می‌تونه جهانی باشه. همه‌ی این‌ها در دل یه بازی اکشن-ماجراجویی ساده رخ می‌دن، که با فرهنگ و تاریخ غنی اون منطقه ترکیب شده.

توانایی هیزل در کنترل “رشته‌های جادویی” از یه دنیای اثیری، هم سلاحشه برای شکست شیاطین ماورایی، و هم ابزاریشه برای کنار هم گذاشتن گذشته‌ی تلخ همسایه‌ها و اجدادش تو زادگاه خیالی‌اش یعنی Prospero. این شهر خیالیه، ولی ریشه در واقعیت‌های جنوب آمریکا داره. رد پای تاریخ تاریک منطقه توی خونه‌های متروکه‌ای که بعد از یه سیل خطرناک ویرون شدن دیده می‌شه، در کنار نشونه‌هایی از تلاش جامعه‌ها برای زنده موندن تو شرایط سخت. همه‌ی این جزئیات، زمینه‌ای قوی برای روایت اصلی بازی می‌سازن که درباره‌ی درد، گناه و زخم‌هاییه که خیلی از ما تو خانواده‌هامون باهاشون درگیریم.

بررسی بازی Split Fiction ؛ بهترین بازی دونفره سال

بررسی بازی South of Midnight

از نظر گیم‌پلی، بازی خیلی ساده‌ست. تو مسیرهای تقریباً خطی حرکت می‌کنی که بین سکوبازی و مبارزه جا به‌جا می‌شن. بعضی رازها و آیتم‌های مخفی مثل نوشته‌های مردم محلی و ارتقای قدرت‌ها هم تو مسیر هستن. اگه قبلاً از صخره‌های Uncharted، God of War یا Tomb Raider بالا رفتی، بخش‌های کوه‌نوردی برات آشنا خواهد بود. ولی صدا و تصویر اصیل جنوب آمریکا باعث می‌شه مناظر بازی، شهرهای مخروبه و رودهای خروشان حس واقعی مکان رو منتقل کنن.

با قدرت بافت‌زنی هیزل، می‌تونی بین هوا حرکت کنی، مسیر باز کنی یا شیءهای جادویی ظاهر کنی. خیلی نیاز به فکر نداری، ولی حس خوبی از پیشرفت تو مبارزات و فرار از ارواح شیطانی توی سکانس‌های سکوبازی طولانی آخر هر فصل هست.

مبارزات توی محیط‌های مشخص هر مرحله انجام می‌شن. دشمن‌ها که بهشون Haint گفته می‌شه، تجسمی از درد و رنج مردم هستن و فقط هیزله که می‌تونه اونا رو پاک‌سازی کنه. این ریتم مبارزه‌ها، هرچند قابل پیش‌بینیه، ولی چون تعدادشون به‌جا و حساب‌شده‌ست، تکراری نمی‌شن. شخصاً مشتاق هر نبرد بودم. مثل سکوبازی، مبارزات هم خیلی مرزهای جدیدی رو نمی‌شکنن، ولی ترکیب ضربات و طلسم‌های هیزل حس سنگینی و تأثیرگذاری خوبی دارن—مخصوصاً وقتی حمله‌های stun و قلاب انرژی رو ترکیب می‌کنی یا با جاخالی کامل یه انفجار پشت سر می‌ذاری. استفاده از یه لیست کوتاه اما جذاب از قدرت‌ها، باعث می‌شه مبارزات پایه‌ای هم لذت‌بخش باشن.

بازی South of Midnight

دشمن‌ها یا همون Haintها تنوع دارن. بعضی سریع و اعصاب‌خردکن هستن، بعضی غول‌پیکر و زیرزمینی که ضربات منطقه‌ای قوی می‌زنن. ترکیب اونا تو مراحل متفاوت می‌شه و شخصیت خمیری و بامزه‌ی هیزل به اسم Crouton هم می‌تونه موقتی کنترل دشمن‌ها رو بگیره، که یه بعد استراتژیک به مبارزات می‌ده. چندتا نبرد با باس‌ هم برای بالا بردن هیجان هست، ولی بیشتر ضعف الگوهای تکراری گیم‌پلی رو نشون می‌دن.

همه چیزهایی که در اطراف پایه‌ی قابل‌قبول بازی South of Midnight ساخته شده، باعث می‌شن این بازی واقعاً متمایز و خاص به نظر برسه.

طراحی کاراکترها به سبک نقاشی، و انیمیشن‌های استاپ‌موشن، بازی رو خاص می‌کنن. این سبک انیمیشن توی کات‌سین‌ها حس متفاوتی می‌ده، ولی اگه اذیتت کنه، می‌تونی خاموشش کنی. حتی بدون اون افکت، جزئیات چهره‌ها، احساسات واقعی، و صداپیشگی درجه‌یک باعث می‌شن هر فصل جذاب بمونه. لهجه‌ها و اصطلاحات محلی خیلی طبیعی اجرا شدن، طوری که به‌عنوان کسی که خودش اهل اون منطقه‌ست، حتی یه لحظه هم بهشون شک نکردم.

افسانه‌های فولکلور جنوب آمریکا به سبک Southern Gothic به‌ندرت تو بازی‌ها به این شکل پرداخت شده، و South of Midnight نشون می‌ده که چقدر این دنیا غنی و پرجزئیاته، با زنده کردن داستان‌هایی که خیلی کم‌ پیش میاد در این قالب ببینیمشون. موجودات اسطوره‌ای تو این بازی نماینده درد و رنج مردم شهرن؛ داستان‌هایی که هم افسانه‌های شهری گسترده‌تری رو در خودشون دارن و هم با زندگی شخصیت‌های خاص در طول داستان گره خوردن.

مثلاً موجود افسانه‌ای فلوریدا، Two-Toed Tom (تمساحی افسانه‌ای با دو انگشت)، به‌عنوان یک باس ظاهر می‌شه. یا موجود تغییرشکل‌دهنده Rougarou از افسانه‌های کِیجون، با فرمی متفاوت که قبلاً ندیده بودم. Huggin’ Molly از آلاباما هم با تفسیری تازه و جذاب بازطراحی شده. این ترکیب از افسانه‌ها برای کسی مثل من که با بعضی‌هاشون آشنایی دارم، خیلی هیجان‌انگیزه. ولی بازی طوری طراحی شده که حتی اگه چیزی ازشون ندونی، همچنان برات جذاب و قابل درکه.

نقد بازی South of Midnight

South of Midnight به تاریخ واقعی منطقه هم اشاره‌های ظریف ولی تاثیرگذار داره. به این موضوع آگاهه که آثار دوران برده‌داری و دوره بازسازی (Reconstruction) هنوز تو دنیای مدرن ما وجود داره. و اینکه ترومای گذشته می‌تونه نسل به نسل منتقل بشه. وقتی از کنار خونه‌های متروکه‌ای تو دل مرداب‌ها رد می‌شی، اخطاریه‌های تخلیه از طرف زمین‌خوارهای حریص رو می‌بینی، که نشونه‌ای از شرایط سخت و ناعادلانه اقتصادیه که خیلی از این جوامع باهاش درگیرن.

این‌ها با موضوعات اصلی بازی درهم‌تنیده‌ن: روابط پیچیده خانوادگی — هم زیبایی‌هاش، هم زخم‌هاش. هیزل با قدرت بافت‌زنی خودش می‌تونه از طریق “نخ‌های تپسری بزرگ” (The Grand Tapestry)، یعنی جریان زندگی و خاطرات، گذشته رو ببینه.
صحنه‌هایی می‌بینی مثل:

  • مادری که جونش رو به خطر می‌ندازه تا از دست خشونت فرار کنه و به بچه‌ش امیدی بده
  • مردی که از برادرش خجالت می‌کشه و تصمیم می‌گیره ازش جدا شه، ولی تا آخر عمر با حسرت زندگی می‌کنه

این روایت‌ها باعث می‌شن South of Midnight فقط یه بازی اکشن نباشه، بلکه قصه‌هایی انسانی رو وسط دنیایی جادویی و ریشه‌دار تعریف کنه.

بررسی بازی South of Midnight

بازی South of Midnight افسانه‌های جنوب آمریکا رو به شکلی زنده می‌کنه که خیلی کم تو بازی‌ها دیدیم.

از نمایش‌های تراژیکِ عشق بی‌قید و شرط، تا ترسناک‌ترین زخم‌هایی که خانواده می‌تونه بهمون بزنه، این بازی تمرکزش روی مفهوم خانواده‌ست. چیزی که یا باید باهاش آشتی کنیم یا ازش حساب بکشیم. همه این‌ها هم به‌شکل جدا‌نشدنی‌ای با محیط بازی روایت می‌شن. وسط تمام این سختی‌ها، هیزل دنبال هر نخ و نشونه‌ایه تا مادرش رو بعد از اون سیل ویرانگر ابتدای بازی پیدا کنه. با این حال، همچنان به ارواحی که تو دنیای پس از مرگ گیر افتادن کمک می‌کنه.

وقتی می‌فهمی مادرش تو نقش یه مددکار اجتماعی چقدر تلاش کرده، بازی این پیام رو می‌ده که کمی همدلی می‌تونه خیلی تأثیرگذار باشه.

بررسی بازی Two Point Museum

من واقعاً داستان‌های South of Midnight رو دوست داشتم، ولی ای کاش با ظرافت و پیوستگی بیشتری روایت می‌شدن. داستان اصلی گاهی اتصال بین بخش‌هاش رو از دست می‌ده. خیلی وقت‌ها نمی‌فهمی چرا سفر هیزل از یه نقطه به نقطه دیگه می‌رسه. بعضی شخصیت‌ها یا خط‌های داستانی خیلی سریع معرفی و همون‌قدر سریع هم جمع می‌شن، بدون اینکه درست درک کنیم چرا.

یه‌سری بخش‌ها از زندگی هیزل هست که بازی نشون می‌ده مهمن، ولی تا پایان هم باز نمی‌شن. دلم می‌خواست قبل از اینکه تیتراژ بیاد، این گره‌ها بسته می‌شدن.

South of Midnight تصویر کلی رو درست به تصویر می‌کشه و در کاوشش از منطقه‌ای به گستردگی جنوب آمریکا، تفسیر صادقانه‌ای ارائه می‌ده. هرچند این منطقه مذهبی هم هست، داستان بیشتر به روحانیت و معنویت پرداخته که موجب شکل‌گیری این افسانه‌ها شده. و همه‌چیز هم تو این منطقه باتلاق و مرداب نیست، فقط خیابان بوربن نیو اورلئان هم نیست، یا جایی که برای افراد حاشیه‌ای به لحاظ سیاسی دشمنی داشته باشه – این‌ها بخشی از داستان هستن، اما این بازی نشون می‌ده که مردم اینجا زندگی می‌کنن و در سختی‌هاشون هم هم جهانی هستن و هم خاص به این منطقه. South of Midnight همچنین درک می‌کنه که افرادی که آسیب دیدن، ممکنه خودشان هم آسیب بزنن، و این رو به‌عنوان بهانه‌ای برای اعمال وحشتناک که درد ممکنه انسان‌ها رو به انجامش سوق بده نمی‌بینه. این موضوع به‌طور کلی در حال حاضر در داستان‌ها کلیشه‌ای شده، اما حقیقتی در اون هست و South of Midnight این رو با تمرکز روی مفهوم خانواده به شکلی خاص و متفاوت بیان می‌کنه.

بازی South of Midnight

یکی از جزئیات مورد علاقه من در این بازی اینه که چطور از موسیقی فوق‌العاده برای پیوند دادن همه‌چیز استفاده کرده. با ترکیبی از بلوگرَس، بلوز، جَز و آهنگ‌های فولک آمریکایی که در آنها گروه‌های هم‌خوانی، ارگ‌های کلیسا، بنجو و فیدل‌ها به‌طور زیبا و هم‌آهنگ استفاده شده، این موسیقی یه نمایشی از اهمیت موسیقی در تاریخ این منطقه هست. لحظات بزرگ داستان با آهنگ‌هایی ساخته شدن که انگار یه راوی داره شما رو از طریق احساسات و تجربیات شخصیت‌ها در زندگیشون راه می‌بره و در لحظات درست پخش می‌شن تا شما رو در مسیر داستان پیش ببرن. بعضی وقت‌ها واقعاً منو تحت تأثیر قرار داد، چون کمتر چیزی رو بیشتر از استفاده مؤثر از موسیقی در داستان‌گویی دوست دارم.

بسیاری از ما که از جنوب آمریکا هستیم، رابطه پیچیده‌ای با این منطقه داریم. من در میسی‌سیپی به دنیا اومدم و با بخشی از فرهنگ و زبان‌شناسی این منطقه، همراه با خانواده‌ام در سراسر کشور حرکت کردم و همیشه یه جای خاص در قلبم خواهد داشت. من قدردانم که چنین بازی‌ای وجود داره که به من کمک می‌کنه دوباره با این ریشه‌ها ارتباط برقرار کنم، به‌طور همزمان هم به‌طور جادویی و هم ترسناک. و این چیزی است که South of Midnight به‌عنوان یک بازی ماجراجویی اکشن خوب فراتر از اون ارزش داره. بازی کردنش ارزش یه تور مجازی از جنوب رو داره که شاید جای دیگه‌ای نتونی تجربه‌اش کنی.

نظر نهایی

South of Midnight یک بازی ماجراجویی اکشن ساده ولی به‌خوبی اجرا شده است که در سطح اول، ترکیب ساده اما رضایت‌بخشی از مبارزه و پلتفرمینگ را ارائه می‌دهد. بازی تمرکز دارد و مدت زمان 12 ساعته‌اش را به‌خوبی پر می‌کند، بدون اینکه به‌طور غیرضروری کش بیافتد یا به محتوای اضافه تکیه کند. اما فراتر از این مبانی، یک قلب و هنر خاص وجود دارد که کل بسته را ارتقا می‌دهد، دعوت می‌کند تا از طریق افسانه‌ها، طبیعت و فرهنگ جنوب آمریکا به عمق این منطقه نگاه کنید. شاید این بازی عمیق‌ترین کاوش در زندگی خانوادگی نباشد، اما به شیوه‌هایی ارائه شده که اصالت دارد. از سبک هنری برجسته‌اش تا آهنگ‌های تاثیرگذاری که لحظات بزرگ داستان را به هم می‌آورد، سفر هزل یک سفر جذاب است که مهم نیست از کجا آمده‌اید.

Solid Snake

سالید اسنیک (Solid Snake) شخصیت اصلی و یکی از مهم‌ترین قهرمان‌های مجموعه بازی‌های Metal Gear است که توسط هیدئو کوجیما خلق شد. او یک سرباز افسانه‌ای و مامور عملیات مخفی است که در بیشتر بازی‌ها وظیفه دارد وارد پایگاه‌های دشمن شود، سلاح‌های هسته‌ای یا ماشین‌های جنگی غول‌پیکر به نام Metal Gear را نابود کند و جلوی تهدیدهای جهانی را بگیرد. چند نکته مهم درباره‌ سالید اسنیک: نام واقعی‌: دیوید (David) سازنده‌: کلون ژنتیکی بیگ باس (Big Boss)، یکی از بزرگ‌ترین سربازان تاریخ در داستان بازی. ویژگی‌ها: مهارت فوق‌العاده در مخفی‌کاری، تیراندازی، بقا و استفاده از تجهیزات. شخصیت: کم‌حرف، خونسرد، ولی بسیار هوشمند و با اراده. اولین حضور: بازی Metal Gear (سال 1987) معروف‌ترین حضور: Metal Gear Solid (سال 1998 به بعد) که باعث شهرت جهانی او شد. اگر بخواهیم ساده بگوییم، سالید اسنیک ترکیبی از جیمز باند، رامبو و یک نینجای مدرن است. با این تفاوت که همیشه در سایه حرکت می‌کند و کارش نجات جهان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا