نقد فصل دوم سریال Andor ؛ 9 ساعت از بهترین «جنگ ستارگان» که تا به حال دیدهاید

با نقد فصل دوم سریال Andor همراه باشید. طی نزدیک به پنجاه سال، طرفداران جنگ ستارگان بارها درباره این موضوع صحبت کردهاند که چگونه برخی شخصیتها با آنها “سخن گفتهاند”. برای بسیاری، این شخصیتها پرنسس لیا (کری فیشر) و لوک اسکایواکر (مارک همیل) بودند؛ برای برخی دیگر، اوبیوان کنوبی (ایوان مکگرگور) یا پادمه (ناتالی پورتمن).
برخی نیز در خود داستانها نیرویی یافتهاند؛ مانند سفر کشف خودِ ری (دیزی ریدلی) در سهگانه جدید یا رویارویی دین جارین (پدرو پاسکال) با ایمانش در سریال «مندلورین».
برای من، «روگ وان: داستانی از جنگ ستارگان» هنگام انتشار، نماد امید بود. حتی در چارچوب یک فیلم مستقل، داستان کسیان اندور (دیهگو لونا) تأثیرگذار بود — تا حدی که در سال ۲۰۱۸، ساخت یک سریال پیشدرآمد برای آن اعلام شد.
نقد فصل دوم سریال Andor
فصل اول سریال «اندور» با تحسین گسترده منتقدان و طرفداران مواجه شد؛ اتفاقی نادر در دنیای «جنگ ستارگان»، بهویژه برای آثاری که به سراغ جنبههای جدیتر این جهان رفتهاند.
«جنگ ستارگان» همواره مجموعهای سیاسی بوده و از وقایع واقعی الهام گرفته است، با این حال در سالهای اخیر از تحلیلهای عمیقی که جورج لوکاس در سهگانههایش گنجانده بود، فاصله گرفته است.
«اندور» از این واقعیت بهره فراوانی میبرد که میان دو قطب فکری لوکاس قرار گرفته: یکی بررسی مالیات بهعنوان ابزاری برای تثبیت سلطه امپراتوری و دیگری نقد ضداقتدارگرایانه او نسبت به جنگ ویتنام.
فصل اول، سفری پرتنش در دل شکلگیری شورش و تأثیر استعمار و زندان انبوه بر نگاه کسیان اندور به جهان بود. یک «تلویزیون در اوج» واقعی. با این حال — به طرز شگفتانگیزی — تونی گیلروی و تیم نویسندگی توانمندش، با فصل دوم حتی از موفقیت پیشین نیز فراتر رفتهاند.
اگر فصل اول، استانداردی طلایی برای داستانگویی در «جنگ ستارگان» بنا کرد، فصل دوم به سطحی کاملا تازه از کمال رسیده است.

وقتی اعلام شد که فصل دوم قرار است بازه میان پایان فصل اول تا وقایع فیلم «روگ وان» را در دوازده قسمت پوشش دهد، برخی بینندگان نگران شدند. از یکسو یعنی دیگر فصلی از بهترین اثر لوکاسفیلم را نخواهیم دید؛ از سوی دیگر، فشرده کردن این حجم از داستان در حدود ۹ ساعت، چالشی جدی است.
اما خیالتان راحت. فصل دوم «اندور» با مهارتی مثالزدنی این چهار سال را پوشش داده و کلاس درسی واقعی در روایت ارائه کرده است.
ریتم داستان عالی مدیریت شده. ساختار سهقسمتی به هر خط داستانی فرصت پرداخت کامل میدهد. تونی گیلروی، بو ویلیمان، دن گیلروی و تام بیسل با ظرافت، نخهای پایانی را در کل فصل تنیدهاند؛ طوری که حوادث آینده را پیشبینی میکنیم بیآنکه چیزی لو برود.
نتیجه نهایی، شاید غمانگیزترین اما در عین حال امیدوارکنندهترین پایانی باشد که تاکنون در دنیای «جنگ ستارگان» شکل گرفته است.
فصل دوم «اندور» بر پایه بهترین روابط و پویاییهای فصل اول بنا شده است
فصل اول «اندور» هم از نظر داستانی و هم معرفی شخصیتهای جدید، چیزهای زیادی برای ارائه داشت. این شخصیتها در کنار چهرههای آشنایی چون کسیان اندور، مان ماتما (جنیویو اورایلی) و ساو گِررا (فارست ویتاکر) به غنای دنیای سریال افزودند.
شخصیتهایی مثل لوثن رائل (استلان اسکارسگارد)، سیریل کارن (کایل سولر)، دیدرا میرو (دنیس گاف)، وِل سارتا (فی مارسِی) و سینتا کاز (وارادا ستو) نقش مهمی در گسترش داستان داشتند، اما بیشک، بیکس کالین (آدریا آرجونا) برجستهترین شخصیت تازهوارد بود.

فصل دوم، بر پایه رابطه مبهم و خاص بیکس با کسیان بنا میشود و عشقی شکل میگیرد که حتی از رابطه لیا و هان (هریسون فورد) نیز فراتر میرود — چه در تصویر و چه در روایت.
این دستاورد برای سریالی ۲۴ قسمتی، بسیار قابلتوجه است. البته این رابطه هزینهای هم دارد: باعث میشود دیگر امیدی برای تفسیر رابطه احتمالی کسیان با جین ارسو (فلیسیتی جونز) در «روگ وان» باقی نماند.
کسیان و بیکس با هم برخی از بهیادماندنیترین لحظات فصل دوم را رقم میزنند و پیوندشان، لایههای تازهای به سرنوشت نهایی کسیان میافزاید.
با این حال، رابطهاش با کسیان تنها دلیل برجستگی بیکس در فصل دوم نیست.
تجربه تلخ و آسیبزایی که تحت شکنجههای امپراتوری پشت سر گذاشت، در تمام مسیر داستانی او حاضر است و یک خط روایی دردناک و تأثیرگذار شکل میدهد.
فصل اول «اندور» بهخوبی بهای سنگین شورش علیه سیستم را نشان داد. با این حال، فصل دوم همه چیز را چند برابر شدیدتر میکند.
هزینهها بالاتر از همیشهاند. ساختار سهقسمتی با ریتمی تند و بیوقفه، باعث میشود هر فقدان دردناکتر باشد — چون فرصتی برای سوگواری وجود ندارد.
این روند، بازتابی از شرایط درون داستان است؛ جایی که شخصیتها بهدلیل بحرانهای پیاپی، مجالی برای مواجهه واقعی با اندوه ندارند.
در زمان جنگ، سوگواری یک امتیاز محسوب میشود — حتی اگر بیشتر کهکشان از آنچه در پشت صحنه میگذرد، بیخبر باشد.
دیهگو لونا در فصل دوم «اندور» اجرایی درخشان و شایسته دریافت جایزه امی ارائه میدهد
بهعنوان نقش اصلی سریال، دیهگو لونا بار سنگین «اندور» را بر دوش میکشد. اما موقعیت او از سایر بازیگران «جنگ ستارگان» متفاوت است؛ چون داستان شخصیتش را بهصورت معکوس روایت میکند.
وقتی اولینبار کسیان اندور را در «روگ وان» دیدیم، شورشی بیپروا بود که بدون تعلل شلیک میکرد و بعد سؤال میپرسید. عضوی وفادار از شورش که برای رسیدن به هدف، از هیچ کاری ابا نداشت.
فصل اول نشان داد که در آغاز، او تمایلی به پیوستن به هیچ گروهی نداشت. مرگ مادرش (فیونا شاو)، شکنجه بیکس بهدست امپراتوری، و قیام مردم فرّیکس، او را به سمت درگیری جدیتر با شورش سوق دادند.

در آغاز فصل دوم، او هنوز فاصله زیادی با کسیانی دارد که در «روگ وان» شناختیم — و تماشای این تحول در طول چهار سال درونداستانی، تجربهای لذتبخش و تماشایی است.
جای تأسف است که آکادمی تلویزیون بهندرت فراتر از نامزدیهای فنی به آثار «جنگ ستارگان» توجه میکند، چون دیهگو لونا در هر قسمت از فصل دوم اجرایی در سطح دریافت جایزه امی ارائه میدهد — حتی در لحظاتی که دیالوگ اندکی وجود دارد.
او و آدریا آرجونا برخی از درخشانترین صحنههای فصل دوم را با هم به نمایش میگذارند. صحنههایی که بار احساسی آنها نه در گفتهها، بلکه در ناگفتههاست — و همین ناگفتهها، بیشترین وزن را دارند.
طراحی صحنه در فصل دوم «اندور» سطح تازهای از استانداردهای بصری را تعریف میکند
هیچ شکی نیست که «اکولایت» و «اسکلتون کرو» طراحی لباس و صحنههای چشمگیری ارائه دادند، اما فصل اول «اندور» واقعاً استاندارد بالایی برای برتری در طراحی تولید بهوجود آورد.
مایکل ویلیکینسون لباسهایی ساخت که بهطور بینظیری با داستان هر شخصیت ارتباط داشتند و این توجه دقیق به در همآمیختن خطوط داستانی شخصیتها با جزئیات لباسهایشان، در فصل دوم به سطحی جدید ارتقا یافته است.
بهویژه، تکامل پوشش مان ماتما در فصل دوم، گویای تغییرات عاطفی، ذهنی و جسمی او در طول فصل است. ویلیکینسون همچنین فرصتی نادر برای شکل دادن به زیباییشناسی بصری چندین گونه از شخصیتها داشت که پیشتر تنها از آنها شنیده بودیم.
نحوه طراحی هویت مشخص برای مردم چاندریلا و گورمان تنها به جذابیت بیشتر داستانها و پیچیدگیهای آنها افزوده است.
بهطور مشابه، طراحی تولید لوک هال در فصل دوم «اندور» به سطح جدیدی ارتقا یافته است. در حالی که بینندگان پیشتر مکانهایی مانند سنا کهکشانی را در سهگانه پیشدرآمد دیدهاند، «اندور» نمایی بسیار دقیقتر از ساختمان و اتاقهای آن ارائه میدهد.
دیدگاه هال برای گورمان نیز چیزی واقعاً شگفتانگیز است، بهویژه وقتی با دقت بیشتری بررسی شود، که الهامات او را آشکار میکند. همانطور که نابو تحت تأثیر سبکهای معماری ایتالیا و دریای مدیترانه بود، هال از نشانههای بصری فرانسه — بهویژه پاریس — بهره میبرد تا یک نشانهگذاری بصری هوشمندانه برای بینندگانی که عمق این تأثیرات را درک میکنند، ایجاد کند.
اگرچه سهگانه پیشدرآمد اغلب نقدهای زیادی را متوجه خود کرده است، آن فیلمها از لحاظ بصری برخی از شگفتانگیزترین و دقیقترین قسمتها در دنیای «جنگ ستارگان» بودند و «اندور» بر اساس همان اصول بصری ساخته شده است.
لوک هال، مایکل ویلیکینسون و تمام تیمهای تولیدی که در ساخت فصل دوم «اندور» نقش داشتند، نمونهای چشمنواز از آنچه «جنگ ستارگان» میتواند در بهترین حالت خود باشد، ارائه دادهاند.
«اندور» هرگز بهاندازه حالا مرتبط نبوده است
آنچه «اندور» را از دیگر سریالهای «جنگ ستارگان» متمایز میکند، این است که وحشت واقعی در دل ترسهای بوروکراسی و ساختارهایی نهفته است که توسط شخصیتهای سیاسی و نظامی همچون اورسون کرنیک (بن مندلسون) برقرار و حفظ میشوند. این عناصر از دنیای تخیل فراتر میروند و بینندگان را مجبور میکنند تا با واقعیت روبهرو شوند، اگر آماده باشند که آنچه درست جلوی چشمشان است را ببینند. این همان عنصر خاص است که «اندور» را بینظیر میکند، چون این سریال تنها برای سرگرمی ساخته نشده، بلکه طراحی شده است تا مردم را به تفکر وادار کند، و این بازگشتی به دوران لوکاس است.

گیلروی همواره گفته است که میخواست «اندور» حسی «بیزمان» داشته باشد، و با این حال توانسته است فصلی از تلویزیون را ارائه دهد که هرگز به اندازه اکنون بهموقع نبوده است. فصل دوم با موضوعات چالشبرانگیزی چون استفاده از تبلیغات برای دستکاری بیتفاوتی در برابر نسلکشی، و همچنین اخراج و زندانی کردن انبوه کارگران مهاجر فاقد مدارک، روبهرو میشود. اگرچه موضوعات آن روزآمد هستند، اما اهمیت آنها به ماهیت رژیمهای دیکتاتوری اشاره دارد که همواره از همان دستورالعملها در طول تاریخ پیروی کردهاند.
فصل دوم سریال Ahsoka ؛ بازیگران و تریلر
فصل اول «اندور» انتظارات زیادی را برای پیشرفت داستان در قسمتهای پایانی ایجاد کرده بود، و به طرز شگفتانگیزی، فصل دوم در هر لحظه این انتظارات را فراتر از آنچه تصور میشد، برآورده میکند. تنها نقطه ضعف در کل سریال این است که حالا دیگر تمام شده است. یک دهه پس از خلق شخصیت کسیان اندور، داستان او بالاخره به پایان رسید. خوشبختانه، این پایان شایسته یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهایی است که «جنگ ستارگان» تاکنون خلق کرده، و این فینال بزرگ، پیروزی برای هم گیلروی و هم لونا است.
مزایا و معایب فصل دوم سریال Andor
مزایا:
- تونی گیلروی و تیم نویسندگان استاندارد طلایی روایتگری «جنگ ستارگان» را به نمایش میگذارند.
- دیهگو لونا در هر قسمت از فصل اجرایی شایسته جایزه امی ارائه میدهد.
- آدریا آرجونا با ایفای نقش بیکس، که در فصل دوم نقش حیاتیتری پیدا میکند، عملکرد برجستهای دارد.
- طراحی لباسهای مایکل ویلیکینسون و طراحی تولید لوک هال «اندور» را به سطح جدیدی ارتقا میدهند.
- بازیگران مجموعه «اندور» فوقالعاده، با ظرافت و بهیادماندنی هستند.
معایب:
- پایان سریال تنها نقطه ضعف است، چون دیگر ادامه نخواهد داشت.